وقت نیوز - بیست و هشتم صفر سالروز عروج ملکوتی مردی است که به انسانیت معنا داد و به زندگی روح. در جامعة بدوی عربستان سر برآورد و نور وجودش پهنة آفاق را درنوردید و به اندک زمانی گسترهای وسیع از پهنة گیتی را به روشنی آذین بست.
نهضتش در عرصهای از نامرادیها و نامردیها شکل گرفت؛ زر و زور و تزویر، دست در دست یکدیگر، زنجیرهای اسارت را برپای انسان محکم میکردند. همة ارزشهای بزرگ بشری در جامعة آن روزگار در خون و شمشیر و اسب خلاصه میشد. صدای رسایش در جامعة بشر آن روزگار پیچید که آدمی را به اتفاق و اتحاد میخواند و خویشتن او را باز میشناساند. آنان که قرنها از سفرة نادانی مردم لقمه برگرفته بودند، این صدای بزرگ را توفانی دانستند که بهزودی بساط کامرانیشان را برهم میزد. آب در خوابگه مورچگان ریخته شده بود و از هر سویی دشمنی سر بر میکرد. پیوندهای خونی و قبیلهای که بشر تنهای آن روزگار را در حلقة حمایت خود میگرفت، گسسته شد، چرا که این چوپان شورشی کوه ابوقبیس، سر آن داشت تا فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد و عالمی و آدمی دیگر بنا کند.از آن روز که پیام آور وحى، سخن حضرت حق را در ذره ذرة جان پیامبر اسلام(ص) در داد، منشور تمام مکارم اخلاق را بر نبی نوع بشر انشاء کرد. احیای ارزشهای انسانی در جامعهای که همه تفاخر را در اسب و جنگاوری و خشونت خلاصه میکرد، بخشی از دستاوردهای این منشور بزرگ است.از همان روز که حضرت ختمی مرتبت با شعار «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» اشرافیت جاهلی قریش را نشانه رفت، راهی فراروی بشر گشود که تاکنون دوستداران کرامت و فضیلت و عدالت و آزادگی و انصاف روندگان دائم آن بوده و هستند و علی رغم گذشت قرنها، مسلمانان و ایمان آورندگان به تعالیم حیاتبخش حضرتش، هر روز در بعثتی جدید، ابوسفیان و ابوجهل را پیش رو دارند؛ اما به اسلام عزیزی که حضرتش برای بشریت به ارمغان آورد و به راه عزت بخش و آرمان انسانی و نجاتبخش او، ایمان دارند. جان قدسی نبی اکرم – که درود خداوند بر او و خاندانش باد ـ رملستانهای خوف انگیز عربستان را به عطر آشنای وحی معطر کرد و امتی ساخت که به قلم سوگند میخورد و فضیلت بشری را در تقوای او میبیند؛ این دگرگونی عمیق و درونی که بخشی از آن در ساحت تفکر نمود پیدا کرد، حاصل ۲۳سال پارسایی، مجاهدت، رنج و تعلیم است که پیامبر خاتم(ص) زندگی خویش را وقف آن فرمودند.حاصل این ۲۳ سال، باران وحی، بر مزرع دلها و ایمان و اخلاص و پارسایی و فضیلت بود. امت زندگی یافته از اسلام معمار تمدنی شد که قلمرویی از اندلس تا چین را در بر گرفت. این تحول و دگرگونی در قومی صورت میگرفت که شعاع شناخت آنها حداکثر تا قبیله مجاور بود. حیات پیامبر اکرم(ص) سراسر معجزه بود، اما کلام او ـ کلام حق ـ معجز اکبر است. معجز برای قومی که همه اعجاز کلام را در زن و شتر و شراب جستجو میکرد. رحلت پیامبر نیز معجز بود، منجی بشریت که تخت خسرو ایران و بارگاه قیصر روم را به لرزه در آورده بود، در دیدار با حضرت حق بی تابی میکند ؛ و در آخرین لحظات حیات پر بار خود نیز منشور رسالت را که بر پارسایی و عدالت و انصاف استوار است،پیش چشم دارد. حضرت رسول اکرم(ص)، صعوبت رسالتی را که بر دوش گرفته بود، تنها خود میدانست و خدایش؛ یک تنه در مقابل نظام جائر و جابر زمانه ایستادن، کاری بزرگ بود که تنها و تنها حضرتش از عهدة آن بر میآمد که مؤید به تأیید خداوندی بود.تمام زندگیش هدایت و آمرزش بود و در ساعات فرجامین حیاتش نیز این رسالت را پیش چشم داشت. آنگاه که با تن رنجور و تبدار در مسجد حاضر شد و از مردم خواست که نهضت را صیانت کنند و نیز درسی داد که آویزة گوش موحدان است، موحدانی که به تأسی آن بزرگمرد بر آنند که عالمی دیگر و آدمی دیگر بیافرینند.ای کرده خاک پای تو با عرش همسریختم است بر کمال تو ختم پیغمبریدر معرض ظهور نکرد از علو قدربا آفتاب، سایة شخصت برابریباد صبا ببست میان نصرت تو رادیدی چراغ را که دهد باد یاوریدریای وحی را شده غواص جبرئیلجوهر کلام حق و زبان تو جوهریتو کرده از تواضع درویشی اختیاروز همت تو یافته دریا توانگریبر راه تو نهاده فلک صد هزار چشمتا جز فراز دیدة او گام نسپریتو بر گذشته فارغ و آزاد از همهجایی که جبرئیل ندانست رهبریبی واسطه رسیده به صندوق سرّ توچندان جواهر کرم بنده پروری
586
از علی اصغر شعردوست