وقت نیوز - "مرگ" هم برای خود عالمی دارد ، اگر "تنهایی" ات را به "مردنت" گره بزنی و در همان غربت و بی ادعایی و تنهایی که زیسته بودی ، مرگ را در آغوش بگیری و با رفتنت ، قبیله ای را در ماتم نبودنت رها کنی.
" در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز ، آن طرف بیشترند ..."
نوشتن از مرگ دوست و همکاری که محبوب و مقبول همه بود و قیل و قالش آزاری برای دیگران نداشت دردناک تر از تحمل داغ ابدی اوست ، نوشتن و گفتن از مردی که لبخند با نامش معنا می شد و آرامش را می شد در چشمانش به نظاره نشست دردناک است ؛ آرامشی که نمادی از طوفان ناگفته های انباشته در درون او بود ، نوشتن از مرگ "مرتضی" که آرام بود و بی هیاهو به خدا سخت است!
سخت تر از این نمی تواند باشد که به چشم خود ، تنهایی یارانت را ببینی و سخت از آن ، مرگ غریبانه آنان را ...
مرگ ، در عصری که " تر دامنان " تازه به دوران رسیده ، برای فرار از فضاحت عالم گیرخود ، خبرنگاران را " خریدنی " می نامند و از " خریده شدنشان " داد سخن می رانند ، نوبرانه ای است شیرین و خوشا به حالت " مرتضی " عزیز! که مرگ را به ذلت شنیدن و کشیدن بار سنگین این یاوه بافی ها ترجیح دادی و رفتی!
مرتضی ، با بقیه فرق داشت حداقل به اندازه " صداقت " و " شرافت " ی که پایبندشان بود ، فرقش بیشتر از این بابت بود که هیچ گاه خودش را و قلمش را نفروخت ، قانع بود به درآمدی ناچیز از روزنامه جمهوری اسلامی ، حتی در اوج شهرت و نفوذ عموزاده نماینده اش در مجالس ششم و هفتم ، زیاده خواهی نکرد و از رانت اکبر اعلمی و روابط سیاسی او به نفع خود و رفاه خانواده اش بهره نبرد و همچون " مدعیان خرید و فروش خبرنگاران " از رانت بستگان سببی و نسبی اش در رأس مدیریت های کلان سوء استفاده نکرد تا " شرافت " و " حرمت " حریم خبرنگاری و روزنامه نگاری لکه دار نشود.
مرتضی از نسل پاکان قانعی بود که از قناعت و تنهایی دنیوی ، به عزت ابدی و ثروت خوشنامی رسید و در یادها و خاطره های هم نسلانش ماندگار شد.
کاروان مرگ ناگزیر ، بار دیگر بزرگی از تبار " قلم به دستان پاک دست " تبریز ، مهد روزنامه نگاری نوین ایران زمین را مسافر آخرت محتوم کرد تا " مرتضی " محجوب ، به همنشینی دیگر بزرگان پرکشیده این وادی بدرقه شود.
امروز ، همه آن کسانی که در زنده بودن مرتضی ، او را ، دردهایش را ، غصه هایش را ، تنهایی اش را ، بیماری و رنجوری اش را ، لبخندهای تلخش را و حرف های ناگفته انباشته در نگاهش را ندیدند و یا دیدند و خود را به ندیدن زدند ، با کت و شلوارهای اتو کشیده و چهره ای متأثر ، پشت تابوتش راه خواهند افتاد تا نمایشی دیگر برای خود برپا کنند ، همان گونه که پیش از این برای دیگر درگذشتگان عرصه فرهنگ و هنر ، خاصه رسانه ، کرده بودند ، امروز بی تردید تنها روزی برای مرتضی خواهد بود که تنها نیست و همه به بدرقه اش خواهند آمد اما افسوس که " ناگهان چه قدر زود دیر می شود"!
امروز هر چه باشد ، چه این سو در جهان فانی و چه آن سو در جهان باقی ، مرتضی دیگر تنها نیست ، امروز " کریم شفایی " ، " حمید آرش آزاد " ، " حمید ملازاده " ، " لطف الله تمکینی " ، " یحیی شیدا " و خیلی از هنرمندان و اهالی فرهنگ فقید تبریز و آذربایجان ، به استقبال مرتضی خواهند آمد تا " یاران عزیزمان " در آن سو میزبان دوست رحیلمان باشند.
" منزل نو مبارک مرتضی جان "!
از : احدنقش شور سپهر