يعني عامل اصلی انتخاب شدن بهعنوان کاندیدای نهایی ائتلاف، افکار عمومی است؟ حتما همین طور است. ما راه دیگری نداریم؛ چون مردم باید رای بدهند. هیچ مولفه دیگری به جز افکار عمومی تاثیرگذار نیست؟ ملاك اصلي «رای» مردم است. بخشی از رای مردم تحت تاثیر شرایط عمومی کشور است. بالاخره مردم مشورت میکنند. تبلیغات هم موثر است؛ اما نه چندان. چه بسیار افرادی که در دورههای گذشته کشور را با اعلامیه و پلاکارد پر کردهاند، اما رای نیاوردهاند. ما افرادی را داشتیم که در انتخاباتی که 27میلیون نفر شرکت کردند، کمتر از یک میلیون رای آوردند؛ در حالی که بسیار بیشتر از دیگران هزینه کرده بودند. مردم ما بسیار هوشیار هستند؛ در عین حال هم ممکن است بگویند چرا من به فلانی رای دادم، اما آن فرد طور ديگري شد. برخی در ابتدا خود را به یک شکل نشان میدهند اما طور دیگری از آب درمیآیند. وقتی انسان هنوز قدرت ندارد به یک شکل عمل میکند و زمانی که قدرت پیدا کرد ممکن است طور دیگری عمل کند. مولانا میفرماید: «نفست اژدرهاست، او کی مرده است؟ از غم بیآلتی افسرده است...» میگوید نفس انسان یک اژدها هم نیست؛ بلکه چندین اژدهای متعدد است. اژدها به مار بزرگ اطلاق میشود. زمانی که سرما شدید باشد همه فکر میکنند که مار مرده است؛ از این رو میگویند کسی که مار را از سرما نجات میدهد و در آستین خود نگه میدارد، عاقبت گرفتار میشود. نفس انسان هم مانند اژدهاست که به دلیل ندیدن امکانات و ابزار آرام است؛ اما زمانی که ابزار برایش فراهم شد و تمام ظرفیتها و قوایش بالفعل شدند، معلوم میشود چه کاره است. از این رو ممکن است کسانی که به قدرت میرسند، با گذشته خود تفاوتهایی داشته باشند. این مساله فقط مخصوص ایران نیست؛ «جنس بشر» این گونه است. ممکن است فردی در یک دوره رای خوبی به دست بیاورد، اما در دوره دیگری بیاید و رای نیاورد یا ببیند آن طور که فکر میکرد نیست. امیدواریم انتخابی صورت بگیرد که خیر کشور و نظام در آن است. آیا ممکن است با همان مبنای انتخاب کاندیدای نهایی براساس نظر افکار عمومی، هر سه نامزد در انتخابات ثبت نام کنند؟ هنوز مشخص نیست. باید ببینیم شرایط چگونه پیش میرود. ممکن است اين مورد از احتمالات شما باشد؟ اتفاقا همین هم میتواند یک تاکتیک باشد. اگر با هم مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هر سه با هم ثبتنام کنیم، این کار را انجام میدهیم. بستگی به شرایط دارد. یکی از موضوعاتی که درباره ائتلاف مطرح شد این بود که امور سیاسی زیر نظر شما، امور فرهنگی زیر نظر آقای دكترحدادعادل و امور اقتصادی و اجرایی زیر نظر آقایدكترقالیباف باشد. این مساله در عمل چگونه خود را نشان خواهد داد؟ این تقسیم کار براساس تجربیات ماست. به دلیل مسئولیتهایی که در گذشته و حال داشتهام، یکی از گرایشهای ذهنی و عملکرد و تفکر بنده را گرایش سیاسی میدانند. من تقریبا 32 سال است که کار سیاسی میکنم؛ یا در سمت وزارتخارجه یا در سمت مشاورت مقاممعظمرهبری در امور بینالملل. باتوجه به این تجربیات، کار سیاسی و كارهاي سیاسی- بینالمللی را به من میسپارند. فردی مثل آقای دکتر قالیباف که در شهرداری حضور داشته و کار اجرایی انجام داده یا فردی مثل آقای دکتر حدادعادل که سالها در عرصه فرهنگ کار کرده کاملا طبیعی است که در چنین جایگاهی قرار بگیرند. اما اینها فقط مربوط به زمان حال است؛ دولت ائتلاف میخواهد برنامه ارائه دهد و باید برنامهنویسیاش تخصصی باشد. این تقسیم کار برای بعد از ریاست جمهوری نیست؟ نه؛ این برای آن است که برنامه دولت آینده تدوین شود.البته ما تاکنون برنامه دولت ائتلافی نداشتهایم. برای نامزدهایی که در این ائتلاف هستند و وضعیت خوبی در نظرسنجیها دارند، طبیعتا این بحث پیش میآید که قرار است در آینده چگونه با یکدیگر همکاری کنند. مثلا در دولت نهم و دهم فاصلهای میان رئیسجمهور و وزیران ایجاد شده است. نحوه انتخاب وزرا چگونه است و چه ميزان استقلال دارند؟من در مقام مقایسه نیستم؛ اما معتقدم که در هر جایی که مدیریتی وجود دارد، باید تقسیم کار انجام شود. بنده در وزارتخارجه هم که بودم، معاونانم در حد وزیر اختیار داشتند. هر جا که باشم، کار را در خودم متمرکز نمیکنم و خیلی سریع به تقسیم آن مبادرت میورزم. یعنی حتما باید کار تقسیم شود و وزرا اختیار داشته باشند. قانون اساسی هم همین را میگوید؛ از این رو وزرا هر یک در حوزه اختیارات خود مسئول هستند و وزیر را باید درباره کاری که در حوزهاش انجام شده یا نشده مورد سوال و استیضاح قرار دهند. وزیر نمیتواند بگوید رئیسجمهور به من دستور داد و من عمل کردم. رئیسجمهور رئیس دولت است؛ اما معنایش این نیست که رئیسجمهور تمام کارها را خودش به تنهایی انجام بدهد. خرد جمعی اصلی اساسی است که مقاممعظمرهبری هم در سخنرانی نوروزی خود بر آن تکیه کردند. اصلا مدار کار اسلام بر خرد جمعی پیشرفته و دنیای امروز هم همین طور است. پیامبر اکرم(ص) در جنگ احد راجع به اینکه در شهر بمانیم یا بیرون برویم مشورت کردند. مواردی بود که نظر عموم با نظر پیامبر(ص) متفاوت بود و حضرت رسول(ص) به نظر مردم عمل میکرد؛ «و شاورهم فی الامر، فاذا عزمت فتوکل علیالله و امرهم شوری بینهم» این اسلام است، دنیا هم همین را میگوید. وزیر حتما باید فردی قوی و قدرتمند باشد. در واقع باید مسئولیت همه کارهایش را برعهده بگیرد... بله. باید در حوزه خودش صاحب نظر باشد. اگر شما فردی قوی، صاحبنظر و مدیر برای وزارتخانهای یافتید و او را انتخاب کردید، به او اعتماد کنید. در عین حال هم مراقب باشید و بر او نظارت کنید که سیاستهای کلی را اجرا کند؛ اما اختیار بدهید که کار کند. وزیری که اختیار و جرات کارکردن نداشته باشد، جرات نمیکند قدمهای بلند بردارد و باعث متضرر شدن مردم میشود. اصلا پیشرفت در قدمهای بزرگ برداشتن است؛ ضمن حفظ احتیاط، جسارت هم میخواهد. نمیشود فردی را که جسارت کار کردن ندارد برای وزارت انتخاب کرد یا اگر جسارت دارد، جسارتش را بگیرد تا وزیر جرات نکند ابتکارات خود را مطرح نماید. عملا اين طور است كه وقتی مردم دولتی را انتخاب کردند، از ابتکارات جمعی که هر یک در حوزه خود تخصص بالایی دارند محروم میشوند و این به ضرر ملت است. تقریبا همه مردم آقای ولایتی را بهعنوان سیاستمداری آرام، متین و نجیب میشناسند. شاید این بحث مطرح شود که به دلیل فاصلههایی که در جامعه ایران - خصوصا میان شهرها و روستاها - وجود دارد فضای انتخابات بسیار احساسی میشود؛ خصوصا در مناظرههای تلویزیونی و فیلمهای تبلیغاتی. فکر میکنید این ویژگی شما در دوره انتخابات به شما کمک کند یا آسیب برساند؟ اساس بر اعتدال و منطق است. نمیتوان با احساسات مملکت را اداره کرد. اگر لازم باشد باید به عواطف مردم پاسخ داده شود؛ اما در عین حال نیازمندی مردم رفاه، امنیت و حل مشکلات است. مشی دولت باید بر اعتدال باشد. اگر لازم باشد، مناظره هم میکنیم؛ اگر نیاز به قاطعیت باشد، قاطعیت نشان میدهیم. قاطعیت داشتن با بلند حرف زدن و عصبی شدن نشان داده نمیشود. در زمان جنگ، پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل بود و فاروق الشرع، وزیر خارجه سوریه. بهطور خصوصی در حال صحبت درباره من بودند. این را بعدا فاروقالشرع به من گفت. میگفت پرز دکوئیار میگوید فلانی آدم آرامی است، اما خیلی محکم است و از مواضعش کوتاه نمیآید. برخوردش تند نیست. بنده در زمان وزارتخارجه با بسیاری از وزرای خارجه رفیق بودم. اصلا رابطه میان کشورها رابطه آدمهاست. همه آدمها تحتتاثیر عواطفشان هستند؛ اگر به آنها احترام بگذاری، مودب صحبت کنی، تحکم نکنی و سعی کنی با آنها کنار بیایی، موفق میشوی. اما خطقرمزها را باید بشناسی و رعایت کنی. من دو سال با عراقیها مذاکره کردم، اما از خط قرمزهای نظام یک سانتیمتر پایین نیامدم. عاقبت هم طرفی که عقبنشینی کرد، عراقیها بودند. اما هیچگاه کسی نشنید که با مذاکرهکنندگانمان - که دشمن بعثی بودند - دست به گریبان شویم یا داد و فریاد راه بیندازیم. یادم میآید اوایل که در ژنو مذاکره میکردیم، طارق عزیز مدادی بهدست گرفته بود و به پایه میکروفن ضربه میزد. اوایل مذاکرات، من با او مستقیم حرف نمیزدم و همین برای او عقده شده بود. به پرز دکوئیار گفتم که به ايشان بگویید مودب باشد و صدایش را پایین بیاورد، اینجا محل مذاکره است؛ اگر میخواهد خشونت نشان بدهد، جوابش را در جبهه دادهایم. بعد از آن، طارق عزیز نه به میکروفن ضربه زد و نه با صدای بلند صحبت کرد. در واقع کسی که منفعل شد او بود؛ دبیرکل به او تذکر داد که درست صحبت کند. اگر نگویم که مذاکرات ما در خصوص قطعنامه 598 سختتر از مذاکرات میرزا تقیخان امیرکبیر در ارزروم بود، راحتتر هم نبود. در تاریخ مذاکرات سیاسی بر سر مرزها ما مذاکراتی به این سختی و پیچیدگی نداشتیم؛ اگر داشتیم، مذاکرات ارزروم بود. این کار صبر و متانتی توام با پایین نیامدن از مواضع را میطلبد. ما هشت سال جنگیده بودیم و در این مذاکرات دوساله موظف بودیم آنچه را رزمندگان به دست آورده بودند، از دست ندهیم. این حداقل کار بود. بهانه جنگ چه بود؟ صدام قرارداد 1975 را در برابر خبرنگاران پاره کرد و گفت که «زمانی ایران قوی بود و ما ضعیف بودیم، بنابراین توانست نیمی از اروندرود را بگیرد. حالا ما قوی هستیم و آنها ضعیف هستند. بنابراین قرارداد الجزایر باطل است و ما سه روز دیگر در تهران هستیم.» پس بهانه جنگ موضوع اروندرود بود و نقطه مهمی که سبب شد مذاکرات دو سال به درازا بکشد، همین موضوع اروندرود بود. در واقع آنها میخواستند آنچه را در جنگ به دست نیاورده بودند بعد از کاربرد سلاحهای شیمیایی - که به گمان آنها ما را ترسانده بود – بهدست بیاورند و اروندرود را بگیرند. یعنی هشت سال دفاع مقدس، تمام شهدایی که در این راه جان خود را فدا کرده بودند، مجروحان جنگی، آزادگان، جانبازان و خساراتی که به کشور وارد شده بود هیچ! ببینید ما بر سر چه پیچ خطرناکی ایستاده بودیم. این را هم خوب است بدانید که برخی مدعی بودند که این ما هستیم که باید مذاکرات را مدیریت کنیم. نخستوزیر وقت برای من نامه نوشت که هر چه در مذاکرات میگذرد باید با من هماهنگ کنی. در یک فاصله کوتاه، امام در ملاقاتی - که ربطی به کار ما نداشت - فرمودند: «و اما موضوع مذاکرات بر عهده وزارتخارجه است.» وقتی خبر سخنرانی امام منتشر شد، از دفتر نخستوزیر به ما پیغام دادند که کاغذ ما را پس بدهید. بنده مسئول مذاکرات شدم و از همان ابتدا از نیویورک به حاج احمد آقا تلفن میکردم و میگفتم که اگر قرار است ما مذاکره کنیم مبنای ما قرارداد 1975 است. اگر قرار باشد بر مبنای این قرارداد مذاکره کنیم این شرایط حاکم است، باید فلان کار را انجام بدهیم و این حرفها را بزنیم. امام هم فرموده بودند که چارهای نداریم و حتما باید همان را مبنا قرار دهید. من چند سوال دیگر پرسیدم و بعد امام به حاج احمد آقا فرمودند که به فلانی بگویید هر چه را تشخیص داد درست است، انجام بدهد. یعنی امام در خصوص مذاکرات به من اختیار مطلق دادند و چنین اختیاری به سادگی به کسی داده نمیشود. این هم لطف خدا بود و هم نظر مساعد امام؛ در واقع این اختیار امانتی در دست ما بود. ما حدود 60-50 هزار نفر اسیر داشتیم، 40-30 هزار کیلومتر مربع از خاک مان در اشغال بود، موضوع اروندرود میان زمین و آسمان بود و چشم همه مردم به مذاکرات بود تا ببینند نتیجه آن به کجا میرسد. هیچکس نقل نکرد که فلانی در مذاکرات خشونت به خرج داده، عصبانی شده یا احساساتی شده؛ اما همه میدانستند که ما بر سر مواضعمان ایستادهایم. حتی فشارهایی که از داخل بر من وارد میشد، بیش از فشارهای خارجی بود. برخی - که نمیخواهم نام ببرم - میگفتند که فلانی «کله شقی» میکند؛ در واقع مقاومت ما در برابر طارق عزیز را کله شقی میدانستند. شاید من این حرفها را کمتر گفته باشم. در طول دوران مذاکره، برخی محافل سیاسی در درون کشور به من فشار میآوردند که به مساله خاتمه بدهیم. عاقبت به برخی گفتم که «من وثوقالدوله نیستم.» میدانید که وثوق الدوله عاقد قرارداد 1919 بود که براساس آن ایران تحتالحمایه انگلستان میشد. بنابراین هم «وثوق الدوله» بهعنوان یک فرد وطنفروش معروف شد، هم «اکبر صارمالدوله» و هم «نصرتالدوله فیروز» که از دولت انگلیس رشوه گرفته بودند تا این قرارداد را امضا کنند. مردم ایران با وجود اینکه دولت وقت ایران در موضع ضعف بود، ایستادند و انگلیسیها مجبور به لغو این قرارداد شدند. من اعلام کردم که وثوق الدوله نیستم. من از وزارتخارجه میروم که هر چه مصلحت دیده شد، به همان عمل شود گفتم؛ من از وزارتخارجه کنار میروم و هر کس آمد به صلاحدید خود عمل کند. اما امام از طریق حاج احمد آقا به من پیغام دادند که راه تو درست است؛ یعنی تایید کردند. بالاخره فشارهایی از جاهای مختلف وارد میشد. میخواهم عرض کنم که به واسطه نفس امام و خون پاک شهدا آنچه باید میشد، اتفاق افتاد. در واقع اولین جنگی بود که بعد از دویست سال بر ایران تحمیل شده بود اما یک سانتیمتر مربع از خاک ایران کم نشد. در تمام جنگها و معاهدات، معاهده گلستان، معاهده ترکمانچای، معاهده پاریس، معاهده آخال، مک ماهون - گلداسمیت و... بخشی از ایران جدا شد. ایران در ابتدای سلطنت فتحعلیشاه دومیلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع وسعت داشت؛ اما در طول این دویست سال قریب یک میلیون مترمربع از خاک ایران کم شد. آقاي دكتر ولايتي، برنامه شما برای حوزه اقتصاد خصوصا در حوزه هدفمندی چیست؟ اجرای سیاستهای کلی نظام، برنامه پنجم و تفسیری که با تایید مقام معظم رهبری از اصل 44 ارائه شده لازم است. قانون هدفمندی یارانهها تصمیم بسیار مهمی است و حتما باید ادامه پیدا کند؛ منتها نباید ناقص باشد و مطابق آنچه در قانون تصویب شده به شکل کامل ادامه یابد. این جزو صحیحترین کارهایی است که صورت گرفته و متخصصان اقتصاد هم این موضوع را تایید میکنند که اگر قرار است سوبسید داده شود، بهطور هدفمند پرداخت شود به کسانی که نیاز دارند. این هدفمندی حتما باید ادامه یابد، اما در عین حال نباید از صنعت غفلت شود. در قانون هدفمندی آمده است که باید به صنایع کمک شود، چون هزینههای آنها هم افزایش مییابد. کمک به آنها در واقع کمک به طبقه کارگر هم هست؛ چراکه مانع از آن میشود که کارخانجات از فعالیت خود باز بمانند و کارگران بیکار شوند. اجرای کامل قانون هدفمندی یارانهها بسیار مهم است. در حوزه سیاست داخلی و فرهنگ با منتقدانتان چگونه برخورد خواهید کرد؟ برنامه شما در خصوص آزادی احزاب و آزادی مطبوعات چیست؟ هر کسی که در چارچوب قانون فعالیت کند، مجاز است. این قانون همه دنیاست. آیا شما میتوانید در فرانسه، انگلیس، آمریکا یا هر جای دیگری خارج از قوانین تدوین شده حزب تاسیس کنید و به فعالیت بپردازید؟ امکان ندارد. اگر در چارچوب قانون باشد مجاز است. اگر بر فرض رسانهای منتقد جدی شما باشد، وزارت ارشاد دولت شما به او یارانه میدهد؟ فرقی نمیکند. اگر انتقاد نباشد، دموکراسی نیست و کار پیش نمیرود. من باید به عیوب خودم پی ببرم و نسبت به آنها آگاه باشم. زمانی که انسان مشغول کار است، فکر میکند هر کاری که انجام میدهد درست است. اما کسانی که از بیرون نگاه میکنند بهتر میتوانند به اشکالات پی ببرند. انتقاد حتما لازم است و باید به کسی که انتقاد میکند مثل کسی که حمایت میکند کمک شود. در حوزه سیاست خارجی، وزیر خارجه مطلوب شما باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ حتما باید دارای تجربیاتی باشد اما تحرک هم داشته باشد. یعنی اگر شما سیاست خارجی را به فردی واگذار کنید که الفبای سیاست خارجی را نمیداند، همه چیز را از صفر شروع میکند و با آزمون و خطا پیش خواهد رفت. تجربیات بسیاری در زمان گذشته به دست آمده است؛ نظام هزینه فراوانی داده و وزرای خارجه سابق سیاه مشق نوشتهاند تا به خط نسبتا مطلوبی رسیدهاند. اگر باز هم کسی را بیاوریم که بخواهد سیاه مشق بنویسد هم مردم ضرر میکنند و هم نظام متضرر میشود. در کجای دنیا مرسوم است که آدمی را بدون سابقه، تجربه و تخصص، بهعنوان مسئول یکی از حوزههای کلان انتخاب کنند؛ علیالخصوص سیاست خارجی که احتیاج به تجربه دارد. شعار انتخاباتیتان را تاکنون به طور مشخص اعلام نکرده اید؟ آنچه تاکنون مطرح شده «ائتلاف برای پیشرفت» است؛ اما حتما در آینده هم شعارهایی خواهیم داشت.اعضای ائتلاف بارها درباره نفر چهارم صحبت کرده اند. دقیقا چه منظوری از نفر چهارم دارید؟ فردی که مبانی را قبول داشته باشد و دارای کف رای مناسبی هم باشد.تا چه زمانی این نفر چهارم مشخص میشود؟ محدودیت زمانی ندارید؟ فکر میکنم کمکم مهلت ما رو به پایان است و نظرسنجیها نشان میدهد که چه کسی رای بیشتری دارد یا رای او در حال رشد است. چرا کسی که کمتر از یک یا دو درصد رای دارد، باید مشارکت کند؟ باتوجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب در مشهد مبنی بر لزوم حضور تمام سلایق در انتخابات، فکر میکنید مرز ورود اصلاحطلبان تا کجاست؟ تا جایی که مرزهای نظام را رعایت کرده باشند.مصداقی بخواهیم بگوییم... از کسی نام نمی بریم؛ اما برخی بودهاند که مرزها را رعایت نکردهاند، در قضیه فتنه - خواسته یا ناخواسته - همدست بیگانه شدند و این مساله کمی نبود. لااقل یک اعتذاری باشد و مشخص شود که کسی خط قرمزها را شکسته، سخنانش با تبلیغات خارجی آگراندیسمان شده و خارجیهایی که صلاح ما را نمیخواهند با او همراهی کردهاند. امام فرمودند که اگر دیدیم روزی آمریکاییها از ما تعریف میکنند باید به خودمان نگاه کنیم و ببینیم چه ایرادی در ما پیدا شده است. اگر روزی شیمون پرز از کسی تعریف کرد و گفت که اینها سربازهای ما هستند که در تهران میجنگند، آیا این فرد در خط نظام حرکت کرده است؟ در حالی که مهمترین نگرانی اسرائیل، جمهوریاسلامیایران است. فکر میکنید اصلاحطلبان در نهایت به اجماع برسند؟ احتمالش زیاد نیست؛ اما اگر هم به اجماع برسند، بعید است که شخصیت برجسته صاحب رایی بیاید که بتواند آنها را به اجماع کامل برساند.تحلیل شما از طیف دولت چیست؟ فکر میکنم زمان ما رو به اتمام است
586
انتهای پیام /