وقت نیوز - از میلاد رویایی و به یاد ماندنی ات که بگذریم، دلم هوای عطر سیب حرمت را کرده است؛ عطر سیب بهشتی که موقع تولدت هم میآمد و فرشتگان خداوندی، مانند حرمی، طوافت می کردند.
به گزارش وقت نیوز ، آنگاه که قنداقت را، جبرائیل برای تبرک و زیارت فرشتگان به عرش برد. نمیدانم که آیا این سپاه کوردل، صورت زیبای تو را نمیدیدند و شباهت تو را به پیامبر نمیفهمیدند که اینگونه جواب مهربانیهایت را دادند؟ آنگاه را یاد میآورم که پیامبر بر صورتت، گلهای بوسه را نثار میکرد و بر لبش فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنَ الخالِقین میترواید.* حسین(ع)؛ فخر آفرینش و نگین خوشنگار خلقتسلام بر تو ای فخر آفرینش، ای نگین خوش نگار خلقت، ای حسین، چقدر شیرین است نام تو!؛ مبارک باد بر خدا خلقتی چنین نیکو، گنجاندن تمام خوبیها و زیباییها در وجود تو و اهل بیت تو معنی کرد.ای حسین، ای بهاریترین، ای سبزترین بهار، دور از نگاه مهربان تو، دور از عنایت رحیمانه تو و دور از سر انگشت لطف تو خزانیم و سرد، خشکیم و عطشناک. فراق یاد تو برف سپید کهولت بر چهرهمان مینشاند. ما شیفتگان راه تو به یاد تو بهاری میشویم.وقتی بهار با سپیدی شکوفههایش از دریچه چشمانم سرک میکشد، موج اشکی از درون سینه تنگم به دیواره دل میکوبد و تو را صدا میزند. بهار زیباست، لطیف است، دوست داشتنی است، امّا بی تو ای زیباترین، ای لطیفترین، ای بهار جان و ای طراوت بهار، هیچ زیبایی دلم را برنمیانگیزد که دل در فراق تو سوخته دارم و نگاه در راه تو خیره.* ای حسین؛ نام تو همسایه شور استآه، ای خدا با نام حسین تو ایمان هویت مییابد و عشق؛ خانه گمشدهاش را مییابد. با نام حسین تو ایثار شناسنامه میگیرد.ای حسین نام تو همسایه شور است. یاد تو تداعی شعر و شیون و شیفتگی. قرنهاست، که قرار قلبها بردهای. دست در دست نبضها، آرامش سینه ها را آشوب کردهای و همپای اشکها، بر لبها تراویدهای.اینک نیز عشق توست که گرممان میکند. گریه بر توست که طراوت و شکفتنمان میبخشد و شوق رسیدن به توست. اگر آن روز نسیم نفسهای تو در دشت آتش و جنون نمیوزید، اگر سلسله جبال قامت72عاشق در حاشیه شمشیرهای بیتاب نمیایستاد، اگر نازکای گلویی 6 ماهه تیر را لبیک نمیگفت، هنوز و همیشه، ما لبیک گوی ذلت و وحشت و ظلمت بودیم.* حسین(ع)؛ هنر زیبایی ایثار و شهادتای شهید راه نماز با تو عشق را فهمیدیم. خوبی را شناختیم و به کشف «خود»پرداختیم. بی تو همه چیز بی معنی است، آسمان، بی ستاره و ابری، دریا همه طوفانی و غمگین و زمین بی روح و خسته از بودن است.ای حسین، ای همه ما، همه خوبیها و تمام عشق! خداوند تمام زیبایی های خود را در طرح بیبدیل تو ریخت تا هر کس هنر زیبایی ایثار و شهادت در راه معبود عشق را از تو بیاموزد.آه ای کربلا، ای پایان آوارگی همه آبها، ای انتهای سرگردانی قطرهها برای رسیدن به دریا.چگونه میتوانم، نگاه کنم، بغض که هجوم میآورد، حنجره به زانو درمیآید و تسلیم میشود. دل ترک برمیدارد، گلو میسوزد، گونهها چون زمین تشنه به انتظار بارش مینشینند. آه ای خدای بیپناهان، نینوا درآتش نادانی و فرومایگی مردمانش می سوزد. آه! ای بغض خفته در گلو، چرا رهایم نمیکنی؟ آه؛ ای همه هستی، ای آسمانها، زمین وکهکشانها عاشورا همان قطرات اشکی که حسین برای فردای اهل بیت خویش ریخت.* عاشورائیان، عاشقان رکوع و سجدهاندبرای حسین و عاشورا واژههای جدیدی را باید سرود. عاشورا را باید معنی کرد؛ عاشورا یعنی جمع کردن خارهای بیابان در شب تاریک، یعنی سیراب کردن کودک شیرخواره با سرانگشتان پیکانی تیز، عاشورا یعنی ضجههای کودکانی غریب در صحرایی سوزان، یعنی فرو رفتن خارهای بیابان در پاهای کودکانهای که به دنبال عشق ندای لبیک سرداده بودند، یعنی اوج مردانگی و ایستادگی، یعنی تجسم تمام غیرتهای که در چشمهای نجیب عباس سو سو میزد.عاشورا یعنی دلدادگی به سرچشمه پاکیها، یعنی طعم شیرین عطش در کنار یار، پیامد عشق ورزی به نور، عاشورا یعنی صدای گریههایی که از سر تشنگی در گلو خفه میشد، یعنی پرکردن مشک آب در عین عطش، یعنی پرپر شدن و دم بر نیاوردن، یعنی به آسمان پرتاب کردن خون گلوی شش ماههای که از تشنگی به چشمان پدر خیره شده بود، یعنی دفن کردن تمام احساس خویش در پشت خیمهها، عاشورا یعنی وادع آخرین خواهری خسته با برادری از جنس نور، یعنی عین صداقتی که در آسمانها نظیر نداشت یعنی سکوتی که در تمام فریادها به گوش رسید، عاشورا یعنی فرود همه غیرت های آسمان در زمین و پرواز همه پاکیها به آسمان.پس به یاد داشته باشیم، عاشوراییان همان اقامهکنندگان نماز و آمران به معروف و ناهیان از منــکر بودند. عاشوراییان، عاشقان رکوع و سجدهاند.خدایا ما را با معرفت عاشورایی آشناتر کن! عاشوراییان، حافظان و بر پاکنندگان نماز، مجاهدان با نفس شیطانی و عاشقان دعا و نیـایشانـد.* شب عاشورا؛ زیباتر از همه روزهای عالمگفت این سرزمین بیخدایان است،که بودن و نبودن معنی نشده است. زمین زیر سم اسبهای جنگی پوست میترکاند. سرزمین کربلا، میعادگاه عاشقانی است،که تا پایان تاریخ، نامشان ورد زبان خداپرستان خواهد بود و مهرشان برسینه انسانهای سوخته دل حک خواهد شد. تاریخ لحظه لحظه عاشورا را درخود ضبط کرده است.سرزمین کربلا از خودش هیچ چیزی ندارد، شنزاری که گیاه را برسینه خویش نمیپذیرد و گرما و باد سوزانی که زندگی رابر هر غریبهای تلخ و ناگوار میسازد.به راستی اگر حادثه کربلا را معجزه جاودان پیامبر اسلام و اهل بیت گرامی معرفی کنیم. سخن غیر حق و ناشایستی نگفتهایم، یک صحنه و این همه زیبایی، آیا غیر از معجزه میتوان نام دیگری براین حادثه نهاد.بدون تردید زیباترین از شب عاشورا درمیان شبهای این جهان به ثبت نرسیده است. شبی به شکوه و جلالت آن شب نبوده و شاید بعد از این هم نباشد، شبی به بزرگی تمام شبها و روزها این جهان، شبی به عظمت تمام روشنیها و نورها، شب زیباتر از همه روزها.* عاشورا؛ زیباترین تابلوی آفرینشدر سخن کشیش مسیحی است، اگر ما پیروان مسیح، شخصیتی چون امام حسین (ع) داشتیم، تمام مردم جهان را مسیحی میکردیم. و ما مسلمانان و به خصوص شیعیان که حسین داریم، آیا برای معرفی او به مردم جهان مسوولیتی نداریم. و آیا زمان آن نرسیده است که اهل علم و صاحبان قلم همتی کنند و شخصیت و قیام امام حسین (ع) را از مهجوریت خارج کنند و این زیباترین تابلوی آفرینش را در معرض دید جهانیان قرار دهند.یا حسین؛ هنوز هم که هنوز است، از کربلایت بوی غربت و مظلومیت میآید.هنوز صدای کودکانت در گوش دشت پیچیده است و برای یاری دین جدت کمک میخواهند. هنوز هم که هنوز است، یزید، بر بالای تخت نشسته است و کودکانت را در اقصاء نقاط جهان زیر شلاق ظلم و ستم خود گرفته است.آیا میرسد روزی که فرزندت، دست بر قبضه ذوالفقارش ببرد و ما را به چشمه همیشه جاری دین، مهربانی و ولایت برساند؟ آیا تا آن روز جمعه هایی زیادی را باید منتظر بود؟* نگارنده: موسی کاظمزاده
586