وقت نیوز - اروجعلی محمدی فرماندار پیشین میانه در خاطره از دهقان فداکار نوشت : سال 77 درحالی که سرگرم مدیریت یک اجلاس محلی بودم به صورت دفعتا مردی پشت میکروفن رفت و گفت من ریزعلی خواجوی شورای اسلامی روستای قهرمانلو هستم از آقای فرماندار درخواست می کنم به روستای ما برق و آب بکشند.
به گزارش وقت نیوز ، شرح خاطره وی از این قهرمان ملی به این قرار است :
سال ۷۷ فرماندار میانه بودم ویک گردهم ایی از اعضای شوراهای اسلامی روستاها در منطفه پرسخلو برگزار شده بود در ان جلسه کثیری از مقامات و مسولین دولتی منجمله مرحوم حجت الاسلام والمسلمین اقای حامدی امام جمعه میانه و اقای مهندس سید حسین هاشمی قائم مقام فعلی وزیر کشور و نماینده وقت میانه اقای مهندس جمشید قنبری نماینده وقت میانه و حجت الااسلام والمسلمین اقای احمدی میانجی معاون فعلی قوه قضاییه در امور شوراهای حل اختلاف و جمعی دیگر از معاونین شهرستان میانه حضور داشتند من هم فرماندار و مدیرجلسه بودم یک دفعه یک نفر پشت میکروفن رفت گفت من ریزعلی خواجوی شورای اسلامی روستای قهرمانلو هستم ازاقای فرماندار درخواست می کنم به روستای ما برق بدهند و اب بکشند. من که طی پنج سال معلمی بارها داستان دهقان فدا کار را به دانش اموزانم درس داده بودم به سرعت اسم ریزعلی خواجوی را در ذهنم پالایش کردم و از ریزعلی پرسیدم ایا شما همان اقای ریزی خواجوی دهقان فداکار هستید او گفت اری و من بلافاصله از جا برخاستم و به پشت میکروفن رفتم و ریزعلی را بوسیدم و دست او را بلند کردم و گفتم.آقایان این مرد قهرمان ملی ماست همانکه همه ما درس فداکاری او را در کلاس سوم ابتدایی خوانده ایم و بلافاصله شروع کردم تا انجا که ذهنم یاری می کرد بخشی از داستان دهقان فداکار را درحالی که دست ریزعلی را در دستم می فشردم برای حاضرین خواندم.غروب یکی از روزهای سرد پاییزی خورشید در پشت کوه های بلند و پر برف اذربایجان تازه غروب کرده بود ریزعلی از کار روزانه به خانه باز می گشت ناگهان چشمش به کوهی افتاد که ریزش کرده بود و راه آهن را مسدود کرده بود ریزعلی به این فکر افتاد که تا لحظاتی بعد قطار می رسد او لباس هایش را دراورد و نفت فانوس را در ان ریخت و ان را اتش زد راننده قطار با دیدن اتش ترمز را کشید و قطار بعد از تکان های شدید از حرکت باز ایستاد. تا اینجا که از روی حافطه خوانده بودم حاظرین همه تحت تاثیر قرار گرفتند و با این حرف های من ریزعلی خواجوی بعد از سال های سال و عبور از سال های جوانی از سلک یک قهرمان جوان داستان کتاب های دبستان های ایران در سن میان سالی در متن جامعه دوباره ایران متولد شد روزهای بعد دستور دادم برای اوجشن های بزرگداشت برگزار شد. بعدها درچندین مراسم برایش سخنرانی کردم آقای خاتمی رییس دولت اصلاحات بعد از پخش برنامه او از برنامه صبح بخیر ایران به اینجانب دستور دادند که برق روستای قهرمانلو روستای اقای خواجوی در همان سال ازمحل اعتبارات ریاست جمهوری اجرا شود و من در افتتاحیه برق ان روستا میهمان ریزعلی بودم بعدا او را به برادر شهیدم اقای مهندس دادمان که در ان زمان رییس را ه اهن ایران بود معرفی کردم در راه اهن ایران شهید دادمان از او تجلیل کرد بعدها برایش فیلم تهیه کردند.چندسال پیش از رادیو صحبت های ایشان را گوش می کردم نسبت به من ابراز محبت کرد و گفت من را کسی نمی شناخت آقای محمدی فرماندار میانه مرا به جامعه معرفی کرد.
فیلم این مراسم در ارشیو من موجوداست ولی هیچ وقت فرصت بازبینی ان ها را نیافته ام در دوره بازنشستگی قبلی باخود قرار گذاشته بودم ان ها را بازبینی کنم ولی گرفتاری های و مصائب فرصتی به من نداد شاید در این دوره بتوانم انشالله روحش شاد و یادش گرامیاروجعلی محمدی ۱۱ اذر ۹۶ تبریز