وقت نیوز - تنها مسیر ممکن که می تواند در این شرایط بی سابقه امنیتی، جهان را از سقوط به دامن یک جنگ خانمان سوز دیگر، برهاند، دیپلماسی است.
اوضاع بین المللی وخیم است و نگرانی های جدی نسبت به امنیت جهانی وجود دارد. بحران های متعدد امنیتی، جهان را به پرتگاهی نزدیک کرده است که هر یک از آنها پتانسیل تبدیل شدن به نقطه ای برای شروع یک جنگ عالم گیر را دارد.وضعیت موجود در تعاملات بین المللی در این شرایط فوقالعاده حساس ایجاب می کند که رهبران جهان با خونسردی و تدبیر هر چه بیشتر با مسائل تعامل کنند. شدت بحران در روابط بین الملل به حدی است که توصیف آن جز با«هشدار جدی» نسبت به آینده بشر و کره زمین ممکن نیست. تنها مسیر ممکن که می تواند در این شرایط بی سابقه امنیتی، جهان را از سقوط به دامن یک جنگ خانمان سوز دیگر، برهاند، دیپلماسی است. دیپلماسی جایگزینی ندارد و تنها جایگزین آن، یک جنگ تمام عیار است که جهان تحمل آنرا ندارد، زیرا روش است که با انباشت زمین از سلاح های ویرانگر، در صورت وقوع آن، بشر فرصت دیگری برای بقاء نخواهد داشت.جهان، امروز بیش از هر زمانی به رهبران خردمند و نهادهایی برای سازمان دادن و تجمیع اراده ساکنان زمین برای زندگی در صلح و آرامش نیاز دارد، و بعید می دانم کسی باشد که خواهان آن نباشد.دیپلماسی مسیری کُند و اغلب خسته کننده است، و جایگزینی هم ندارد و نمی تواند داشته باشد. جایگزین دیپلماسی تنها می تواند «جنگ» باشد که همه چیز را برباد خواهد داد.وظیفه رهبران جهان، بویژه بازیگران اصلی و تاثیر گذار که متاسفانه خود عامل وضعیت موجود هستند! در این برهه حیاتی از زمان، انتخاب مسیر گفت و گو است و این یک نیاز اساسی جهانی است.ضعف نهادهای جهانی و در صدر آنها سازمان ملل متحد در مدیریت کردن امنیت جهانی و پاسداری از صلح و امنیت که در منشور آن وظیفه اصلی این سازمان برشمرده شده است، گواه بر این مدعاست که عمر سازمان ها و نهادهای محصول دوره جنگ سرد پایان یافته است و باید به سمت ایجاد تشکل های جدید چند جانبه گرا رفت و نهادهای دوره جنگ سرد دیگر پاسخگوی آمال بشر نیست.امروز دیگر بلوک بندی هایی مانند گروه هفت، گروه ٢٠، جنبش عدم تعهد، ناتو و نه حتی سازمان ملل که بین همدردی و بی تحرکی در نوسان است، نمی توانند و قادر به تامین و حفاظت از صلح و آرامش جهان نیستند، چون کارکردهای خود را از دست داده اند.در این میانه، سیاست مداران متعلق به نحله ی فکری که در ادبیات روابط بینالملل به آن «رئالیسم» یا «واقعگرایی» گفته میشود، بر این باورند که وضعیت حاکم بر روابط بینالملل، وضعیتی مبتنی بر «آنارشی» یا همان «هرجومرج» است و تنها راه برقراری صلح و ثبات در جهان، برقراری موازنه قواست. بحث اساسی در میان نئورئالیستها یا واقعگرایان ساختاری این است که «چه میزان از قدرت کافی است؟» زیرا برهم خوردن موازنه قوا و افزایش بیش از اندازه آن از سوی هر قدرت رقیب، در نهایت به جنگ منجر میشود. به باور واقعگرایان، یافتن پاسخ دقیق برای این پرسش کلیدی میتوانست مانع وقوع جنگهایی شود که هم اکنون در گوشه و کنار جهان جریان دارد. تهاجم روسیه به اوکراین لحظه ای سرنوشت ساز در تاریخ است، همانطور که واقعه ١١ سپتامبر ٢٠٠١ میلادی بود و همینطور است ادامه اشغال فلسطین! تغییری عظیم که تبعاتش بسیاری از ملت ها و شیوه همکاری را تحت تاثیر قرار خواهد داد.در جهانی که اغلب واحدهای سیاسی تاثیر گذار منطقه ای و بین المللی خود درگیر و عامل بروز بحران ها هستند، چگونه نهادهای چند جانبه گرا می تواند شکل بگیرد و چه کسانی و یا گروه هایی با کدامین نگاه، برای شکل دادن آن همت خواهند کرد، و ابتکار عمل را در دست می گیرند ، جای اندیشیدن دارد. مهم این است که شهامت کار وجود داشته باشد و این تفکر شکل بگیرد که صلح نیاز اصلی و اساسی قرنی است که می تواند و باید «قرن صلح» باشد و باز تاکید می کنم؛ جز این راهی نیست! و با ابزارهای قدیمی هم ممکن نخواهد بود.
586