وقت نیوز - خبر اين است: «محمود احمدينژاد، امروز در نامهاي به رييسجمهور، او را دعوت به مناظره کرده است.» البته خود احمدينژاد هم ميداند، پس از آن مناظره غيرمتعارف و معروف به «بگم بگم» در سال 88 ، براي هميشه نه تنها يك مسئول آن هم رييسجمهور منتخب كنوني، بلكه هيچ فعال سياسي حاضر نخواهد شد با او مناظره كند.
خبر اين است: «محمود احمدينژاد، امروز در نامهاي به رييسجمهور، او را دعوت به مناظره کرده است.» البته خود احمدينژاد هم ميداند، پس از آن مناظره غيرمتعارف و معروف به «بگم بگم» در سال 88 ، براي هميشه نه تنها يك مسئول آن هم رييسجمهور منتخب كنوني، بلكه هيچ فعال سياسي حاضر نخواهد شد با او مناظره كند. چگونه ميتوان جرات يافت با كسي كه سالها ثابت كرده كه براي زمين زدن و حذف طرف مقابلش، خط قرمزي نميشناسد، مناظره و ديالوگ كرد؟! نامه امروز به رييسجمهور نيز تيري در تاريكي زدن است كه خود آقاي احمدينژاد هم نيك ميداند هرگز به هدف نخواهد خورد. پس از 8 سال سخنراني، مونولوگ، مصاحبههاي آنچناني با حيدري سيما و ... و شرايطي كه براي كشور به ارث نهاد، نياز به مناظره با رييسجمهور اصولا چه معنايي دارد؟ ميتوانند مرحمت فرمايند به همين نوشته زير كه توسط يك فعال دانشجويي جوان به نگارش در آمده پاسخ بدهند. و سخني هم با آقاي احمدينژاد؛ لطفا به خود بباورانيد كه شما 100 روز است ديگر رييسجمهور نيستيد، و نتيجه هشت سال مديريتتان را هم در حال تماشاييم، بيكرانان البته!
روز است که احمدينژاد رفته است همان احمدينژادي که به دولتهاي قبلي برچسبهاي اشرافيگري و غربزدگي زد و ديگران را متهم به خانسالاري خواند و خود و دولتش را پاک ترين دولت بعد از انقلاب ناميد اما گذر زمان او را در باتلاقهاي سه هزار ميلياردي و پرونده خيابان فاطمي غرق کرد و اگر خوش خدمتيشان نسبت به برخيها نبود اکنون مديران ارشد دولتش بايد در دادگاهها مورد پرسش قرار ميگرفتند و خود پيش از آنان به دادگاه فرا خوانده ميشد.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان احمدينژادي که بارها خود را هم رديف و هم نام شهيد جاويدان وطن، رجائي ناميد و ادعاي حراست از منافع ملي و ساده زيستي را در شعارهايش پروراند اما روزي در مقابل ديدگان ملت منافع ملي و حقوق ملت را نه؛ بلکه کابينه پر حرف و حديث خود را خط قرمز خويش خواند اما کسي از او سوال نکرد چگونه است خود را همپاي شهيد رجايي ميناميد اما خانواده آن شهيد با عزت هيچ گاه حامي او و رفتارهاي دولتش نبودند؛ خود را ساده زيست معرفي کرد اما حاميان ديروز و منتقدين امروزش هيچاه به اين سوال پاسخ ندادند که با بيت المال چه كرديد، شما؟100 روز است که احمدينژاد رفته است همان احمدينژادي که بيان ميداشت بايد آسمان دانشگاهاي کشورمان از موفقيت ستاره باران شود اما روزي فرا رسيد که دانشجويان و اساتيدي که هم چون او و دولتش نينديشيدند ستاره دار شدند و از حق تحصيل و از زندگي اجتماعي محروم شدند؛ کساني که در برابر لبخندهاي احمدينژاد با احکام انضباطي، تعليق و اخراج بدرقه شدند.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان احمدينژادي که قول داد عدالت را در کشور جامعه عمل بپوشاند تا ديگر کسي براي نان شب خود از فرط پول نفت گدايي نکند اما روزي رسيد که عدالت اصولگراي احمدينژادي به عدالت باجناق سالاري رسيد و عدالتشان موجب افزايش فاصله طبقاتي گشت که فقيران، فقير تر و ثروتمندان نيز فقير شوند به طوري که قرار بود پول نفت آذين کننده سفرههايمان باشد اما در دود نفت محو شدند.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان احمدينژادي که قرار بود جهان را مديريت کند و الگوي کشور داري خود را به جهانيان صادر کند اما آنچه در اخبار و اقوال بيان شده و ميشود ظاهرا مديريت در تاراج بيت المال و سوزاندن سرمايههاي ملي بود که با سختي و رنج و مشقت جمع آوري شد اما با لجبازي و بي قانوني به تاراج رفت.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان احمدينژادي که قرار بود عملکرد خود و دولتش بيانگر انديشه اسلامي و ترويج دهنده گفتمان دين و شريعت باشد اما او چنان از هاله نور و تقدس گراي قديس مآبانه و مستند ظهور نزديک است نويد آمدن مهدي(عج) را داد که با اعتقادات مردم بازي نمود و آن را دست مايه بازيهاي سياسي خود کرد که ديگر نه بر اعتقادها اعتمادي شد و نه بر اعتمادها اعتقادي!100 روز است که احمدينژاد رفته است کسي که قرار بود با سفرهاي استاني اش همراه و هم کلام دردها و مشکلات مردمي باشد و براي حل آنها چاره اي بجويد اما وقتي با سبدهاي پر از نامهها مواجهه ميشد هر مخاطبي را به فکر فرو ميبرد که اين سيل عظيم نامهها خود سازماني گسترده اي را ميطلب تا يکايک آنان را بخوانند و جواب دهند و افسوس تر آنجا بود که گاه براي حل دردهاي بي پايان اين ملت با مبلغي از روي شکستن غرور مردمي آنان را راضي نگه ميداشتند و چه حقيرانه بود اين برخوردهاي سخت و سنگين و بي احساس.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان کسي که قرار بود کرامت انسانها را ارج دهد و نسبت به حريم خصوصي آنان امين باشد اما او همان کسي بود که وقتي از منطق، عقلانيت و ادب جا ماند به زندگي خصوصي ملت وارد شد و بگم بگمهاي بي اساس و پوچي را در جامعه بنا نهاد که روزي همان بگم بگمهاي معروف دامن خود و دولتش را گرفت و چنان حقايق بيان شد که احمدينژادي که از سکوت بيزار بود اين روزها در اغماي مطلق فرو رفته است.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان کسي که بارها به دولت فخيمه و با شکوه اصلاحات حمله کرد و آنان را به بي توجهي به معيشت زندگي ايرانيان و ايجاد فشار سخت اقتصادي متهم کرد اما روزي خود با بالاترين سود فروش حاصل از نفت تورمي بيش از 40 درصد را به ارمغان اين ملت آورد که بازخوردهاي آن نرخ بالاي بيکاري و ميزان فساد در جامعه گشت.100 روز است که احمدينژاد رفته است همان کسي که قول داد امنيت، آرامش و آسايش را به ملت ايران هديه دهد اما با اعمال، کردار و رفتار خود چنان روح و روان اين ملت را زجر داد که عزت، اعتبار، شان و شخصيت ايراني در جهان ترک خورد و ايراني را که مهد تمدن، فرهنگ و صلح بودند را با نام تروريست شناختند و چنان در عرصه داخلي تشنج آفريد که ثبات را از کشور دور کرد تا مردم حتي از فرداي خود مطمئن نباشند.100 روز است که احمدينژاد رفته است کسي که گفتگوي تمدنهاي خاتمي را نپذيرفت و آن را به دور از صلح و آزادي واقعي ناميد اما خود چنان رفتار کرد و با زباني تند و خشن؛ آنگونه انديشههاي خود را ترويج داد که حاصل آن بي منطقي و کنجکاوي کاغذ پارههاي فرواني به سوي ايران روانه کرد که با جان و زندگي مردم بازي نمود.100 روز است که احمدينژاد رفته استديگر جمشد بسم الله اي وجود ندارد تا بازار اقتصادي و ارزي ايران را تعيين نرخ کند و مريد و مرادي نيست که در حمد و ستايشش نشان فرهنگ بگيرد و نورچشمي ديگري وجود ندارد که ادعا کند حکم مسئوليت خود را از مهدي (عج) دريافت کرده است.100 روز است که احمدينژاد رفته استو رنجها، آسيبها و واقعيتهاي دردناکي که او بر پيکر دماوند سپيد وارد کرده است روز به روز نمايان تر ميشود تا تاريخ اين مهد را تلخ تر کند.100 روز گذشته است...و آنچه بيان شد تنها برگي از اين 8 سال توفيق اجباري بود که خسارتهاي فراواني را بر هويت و کرامت اين مرز و بوم وارد کرد اما در اين بين کسي نتوانست از او سوال کند که چرا اين اتفاقات به اين راحتي رخ داد؟حاصل اين سوء مديريتها و بازي با اعتقادات مردمي به چه قيمتي صورت گرفت؟و کشوري که روزي بالاترين رشد اقتصادي خود را داشت و در منطقه بعنوان برترين قدرت شناخته ميشد را به چه قيمتي سوزاند؟چرا امروز از ارايه اين آمارها احمدينژاد سکوت ميکند در حالي که او همواره ديگران را به تقابل دعوت ميکرد و حاضر جواب بود اما گويي امروز زانوانش توان همراهي او براي رفتن به دادگاه وجدانهاي بيدار ملت را ندارند؟به راستي آقاي احمدينژاد شما را فراموش نخواهيم کرد که چگونه عزتمان را له نمودي، هويتمان را خدشه دار کردي و...! راستي به چه قيمتي و به کدامين گناه؟آيا فهميدن اينچنين تاوان داشت؟و البته ما همچنان بر راه و رايمان استوار مانده ايم!
586
انتهای پیام/
منبع : سابت بهار