صفحه نخست / تماس با ما
29 اردیبهشت 1404
صفحه نخست سیاست اقتصاد فرهنگ جامعه بین الملل ورزش دانش وعده ها آرشیو
RSS
  • فیلم / ویژگی های مردمی شهید آل‌هاشم به روایت فرزندش
  • جمله کلیدی عارف در وصف سرمست که از دید رسانه ها مغفول ماند!
  • ویدئو / ابراهیم تاتلیسس قهرمانی تراکتور را تبریک گفت
  • مکان و زمان دور بعدی مذاکرات ایران و امریکا مشخص شد
  • اعتراض باشگاه تراکتور به عملکرد غیرحرفه ی صدا و سیما
  • کاهش تراز سطح آب دریاچه ارومیه
  • تصادف مرگبار در تبریز
  • قدردانی استاندار آذربایجان شرقی از هواداران تراکتور
 
کد خبر: 1021371 تاریخ انتشار: 1397/05/02 11:00
چاپ خبر
ارسال

«شیخ محمد کججانی» از تسنّن و تصوّف تا امامزادگی!
از: حسن رهبری

وقت نیوز - بدیهی است که امت اسلامی بنا به پیام وحیانی، موظف به محبت و مودّت با اهل بیت پیامبر اسلام ص («ذی القربی») می‌باشند. حال اینکه «ذی القربی» کیانند و دامنه آن تا کجا را شامل می‌شود، بحثی جداگانه را می‌طلبد که در این کوتاه سخن، مجال پرداختن به آن نیست. آنچه اینجا مورد توجه است، آفات آن ارزش وحیانی است که در بستر زمان ایجاد شده و همواره در حال گسترش می‌باشد! 

بدیهی است که امت اسلامی بنا به پیام وحیانی، موظف به محبت و مودّت با اهل بیت پیامبر اسلام ص («ذی القربی») می‌باشند. حال اینکه «ذی القربی» کیانند و دامنه آن تا کجا را شامل می‌شود، بحثی جداگانه را می‌طلبد که در این کوتاه سخن، مجال پرداختن به آن نیست. آنچه اینجا مورد توجه است، آفات آن ارزش وحیانی است که در بستر زمان ایجاد شده و همواره در حال گسترش می‌باشد!  
از آفات مهم و فزاینده این توصیه اسلامی، کشف امام‌زاده‌های دروغینی است که هر از گاه در گوشه‌ای از شهرها و روستاهای کشورمان و گاه در عراق و سوریه و ... شاهد آنیم. سوء استفاده از اعتقادات و باورهای مذهبی مردم در این خصوص، که با جذب سرمایه‌های کلان مردمی و دولتی، جذب گردشگری و رونق کسب و کار دست‌اندرکاران و اهالی همراه است، زمینه توسعه صنعت امامزاده‌سازی را موجب شده است.
شیخ محمد کججانی (بخوانید امامزاده سید محمد کججانی) در 15 کیلومتری جنوب شهر تبریز، از آن دسته امام‌زاده‌هایی است که بیچاره خود در حال حیات، از چنین موضوعی اطلاعی نداشته است؛ اما گردش روزگار و قلم تحریف تاریخ‌نویسان دین‌ستیز، لباس سیادت به تن او کرده است تا امروز به دست دینمداران ساده لوح، صاحب حرم، آستانه، ضریح، گنبد، مناره، زائر، زائرسرا و زیارتنامه گردد!

نگاهی به شرح حال شیخ کججانی
اندک شرح حالی که از وی در دو سه کتاب باقی است، نشان می‌دهد که او از صوفیان بنام اهل سنت در قرن هفتم میلادی است.
حمد الله مستوفی (680 – 750 ق) در «تاریخ گزیده» که اثری تقریباً معاصر با شیخ کججانی بشمار می‌رود، آن‌گاه که به شرح حال مشایخ صوفیه در عصر مغول می‌پردازد، درباره وی چنین می‌نویسد:
«شیخ محمد کجوجانی، همانجا مدفون است و آن دهی است از ضیاع تبریز از طرف قبلی [/ قبله] شهر به یک فرسنگی افتاده؛ معاصر «ابقاخان» بود. وفاتش در سنه سبعین و ستمأئه [(670 هـ. ق)].» (تاریخ گزیده، 672)
شیخ محمود شبستری (687 – 740 ق) نیز در همان زمان، در کتاب «گلشن راز»، مناظره عارفانه‌ای را با زبان نظم، درباره خواجه محمد کججانی می‌آورد؛ که چنین است:
رفت یک روز ابلهی نـــــــــادان     پیش خواجه محمد کجـــــــــجان
گفت ای خواجه هر چه هست منم     راست بشنو قبول کن سخــــــــنم
خواجــــــــــه گفتا که آفتاب، گواه     می‌نخواهد به روشنی ز افـــــــواه
نور خورشــید خود گواه خود است     هم تو بشنو که داد را ستد است
پس جواب لطیف روشـــــــــن داد     درج آن بزرگ عالـــــــــــــــی باد
همه الفــــــاظ وی ازین سان است     همچو خورشید و مه در افشان است
راستی هست معدن دل و جان     همگی خاک توده کـــــــــــــججان
مرد توحید خود نگوید من           گرچه باشد چو جرم خور روشن
                                                                          (گلشن راز، 19)
دیگر کتابی که مؤلف آن از شاگردان و مریدان شیخ کججانی بوده و توصیه‌های عرفانی او را جمع‌آوری کرده است، کتاب «تذكره خواجه محمد بن صديق كججانى» می‌باشد که مطالبی از آن را در زیر خواهید دید.
خواجه محمد عصّار تبریزی (784 ق)، دیگر یادگر او، در قطعه‌ای چنین سراید:
شیخ کججی، خواجه محمد، سخن خوش    گفتست اگر مرد رهی این سخنت بس
گفتا که چنین راه شریعت سپر ای دوست   کانگشت یکی بر سر حرفت نکند کس
وانگاه چنان راه طریقت سپــــــر و رو   کانگشتت حرف دگری را نکند حس
                                                        (مناظر الإنشاء، 129)
بالاخره چهارمین کتاب، «روضات الجنان و جنات الجنان» است که 300 سال بعد از شیخ کججانی نوشته شده و به شرح حال عارفان و صوفیان مدفون در تبریز و روستاهای آن پرداخته است.
با مروری در این کتاب‌ها به مقداری از زندگی‌نامه و چگونگی رسیدن وی از شیخیت به سیادت می‌‌پردازیم:‌  
نسب‌شناسی شیخ کججانی
سنگ قبر شیخ کججانی، که با خط نستعلیق به طور برجسته منقوش است و اصلی‌ترین سندِ شناسایی اوست، وی را بدین‌گونه معرفی می‌کند:
«هذا روضة الفقیر إلی الله الکبیر، محمد بن الحاج صدیق بن محمد فی ذی الحجة سنة سبع و سبعین و ستمأئة».
او برادری نیز دارد به نام‌«خواجه ابراهیم» و برادرزادگانی به نام‌های «خواجه احمد شاه»، «خواجه حاجی» و «خواجه صدیق» که هیچ‌کدام در زمان خود به سیادت شناخته نمی‌شوند و روی سنگ قبر هیچ‌کدام نیز لفظ «سیّد» نوشته نشده است.
نوه برادر شیخ کججانی، که غیاث الدین خواجه شیخ محمد کججانی (778 ق) نام دارد و ادیب و شاعری توانا و  شیخ الاسلام اعظم عهد ملک اشرف و سلطان اویس و سلطان حسین بود، در بغداد و دمشق و مصر سکونت داشته است (دانشمندان آذربایجان، 289)، جز به نام «شیخ» معروف نبوده است و در آن سامان القاب او را «الشیخ غیاث الکججی بتبریز اعاد ﷲ تعالی من برکة المجلس السامی» می‌نوشته‌اند. (الصبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، 7، 314).    
بنا بر این، وی از درویشان پرآوازه در سلک صوفیان است، که «محمد» و «شیخ محمد» نام دارد و در زبان عارفانه «خواجه محمد»ش گفته‌اند! در زمان‌های معاصر خود، نه کسی او و خاندان او را سیّد خوانده و نه کسی انساب برایش نوشته است و چنانچه در بالا دیدیم، سنگ قبر او و معاصران او: حمد الله مستوفی، شیخ محمود شبستری و خواجه عماد الدین محمود گاوان (صاحب مناظر الإنشاء)، همگی او را شیخ می‌شناسانند نه سیّد؛ اما 300 سال بعد از وی، «حافظ حسین کربلایی» که خود درویشی است در خدمت خانقاه، کتاب «روضات الجنان و جنات الجنان» را با هدف معرفی مقابر و اولیای متصوّفه در تبریز می‌نویسد، مبالغه‌‌گویی و بزرگنمایی و ثبت شنیده‌ها و داستان‌هایی درباره صوفیان را رسالت قلمی خود قرار داده و سیمایی از خداگونگی، پیامبرگونگی، صاحبان کشف و کرامات و فنا فی اللهی را از آنان ترسیم می‌کند و با عنایت به اینکه نوشتار او با دوران صفویه و گسترش تشیع در ایران و گرایش بیشتر مردم به خاندان عصمت و طهارت ع همزمان است، سعی بر این دارد که بدون هیچ ‌سند و ‌مدرکی وی را لباس سیادت پوشانیده، اجداد او را به حضرت امام زین العابدین ع متّصل ‌نماید. نسب‌نویسی «کربلایی» -که در هیچ کتاب انسابی دیده نمی‌شود و شهرت منطقه‌ای و تاریخی هم ندارد- چنین است:
خواجه محمد بن صدیق بن حاج محمد بن حاج سلیمان بن حاج ابیل بن حاج محمد بن خواجه صدیق الاصغر بن خواجه صدیق الاکبر بن حسن بن ابو القاسم محمد بن جعفر بن عیسی بن علی بن حسین الاصغر بن الامام زین العابدین علی بن الامام الشهید حسین بن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هاشم. (روضات الجنان، 38)
کربلایی در این نسب‌سازی تا «حسن بن ابو القاسم» از نسل «حسین الاصغر بن الامام زین العابدین ع» را خوب آمده است؛ ولی بعد از آن اسم‌هایی را آورده که در ادامه این نسل، از چنین نام‌هایی خبری نیست! (نک: المعقبون من آل ابی طالب ع، ج 3، صص 3-370)

شیخ کججانی، درویشی است در سلک صوفیان اهل سنت!
شیخ کججانی، درویش خرقه‌پوشی است در سلک صوفیان اهل سنت و بنا به نوشته «تذكره دولتشاه سمرقندى» صاحب خانقاه و سماع صوفیانه! (تذكره خواجه محمد بن صديق كججانى، 1، مقدمه ص 8-9)؛ که تشکیلاتی است التقاطی، و آکنده از کژروی‌ها و آداب و رسوم خودساخته غیر اسلامی!
در سنّی بودن او همین بس که تا قرن هشتم، خبری از صوفی شیعی سراغ نداریم و دیگر اینکه: او در شب قدر سال 675 قمری در نماز مستحبی به «مولانا حسن پلاسی» -صوفی شیرازی- اقتدا می‌کند؛ (روضات الجنان، 36) در حالی که در فقه شیعه، خواندن نماز مستحبی به جماعت، بدعت است و حرام! مگر در نماز استسقا و عیدین.
جالب است که شیخ کججانی، حکم می‌کند که «پلاسی» باید در آن دو رکعت نماز، کل قرآن را ختم نماید. او که حافظ قرآن نیست، از این‌کار ابا می‌کند؛ ولی شیخ می‌گوید: نترس! که با عنایات و تصرّف ما می‌توانی بخوانی! او هم شروع می‌کند. در رکعت اول از سوره فاتحه تا سوره «والّیل» را می‌خواند و بقیه را در رکعت دوم تمام می‌کند!!! (همان و تذکره، 97 – 98)؛ یعنی یک نماز دو رکعتی مستحبی را به جماعت، حد اقل در 20 ساعت می‌خوانند! حال در این مدت، با صرف نظر از احتیاج به آب، غذا و رفع حاجت، پیدا کنید که با نمازهای واجب یومیه چه کرده‌اند!
آری! در مسلک صوفیان، شریعت، وسیله رسیدن به کمال است و آن‌گاه که سالک به مرتبه شهود و وصول به حق رسید، تکالیف شرعیه از او ساقط می‌شود!!! بنا بر این، نماز مستحبی و قرآن خواندن، از فرایض، کفایت می‌کند!
 در این ماجرا، پلاسی، بعد از اتمام نماز، شروع به دعا کردن می‌کند؛ شیخ کججانی از نزد او بیرون می‌رود و پس از پایان یافتن برنامه دعای او، وارد نمازگاه می‌شود و پلاسی را از دعا کردن منع می‌نماید و می‌گوید: اهل کشف و شهود از دعا بی‌نیازند و دعای آنان استهزای خداوند متعال است ...! یعنی به نظر شیخ کججانی، امیر مؤمنان علی ع که دعاهای طولانی کمیل، ابو حمزه ثمالی، صباح، و ... را دارد و امام زین العابدین ع که آن همه دعاهای موجود در صحیفه سجادیه را می‌خواندند، به درجه این درویشان بدعت‌گذار نرسیده‌اند!       
شیخ کججانی در صدها توصیه‌‌‌ای که به شیخ پلاسی و دیگر صوفیان و درویشان دارد و پلاسی آن‌ها را در کتاب «تذکره خواجه محمد بن صدیق کججانی» جمع‌آوری کرده است، جز اعتصام به قرآن و سنت نبوی، هیچ سفارشی در پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت ع در کلام او دیده نمی‌شود! اینک نمونه‌ای از توصیه‌های دینی و اخلاقی وی:
1- « ... رعايت حقوق اللّه طريق علم سعادت آخرت است و اين معنى تو را وقتى ميسّر شود كه رعايت كنى حقوق طايفه‏اى را كه ميان تو و ايشان اتّصالات معنوى روحانى باشد، از ابنای جنس خود، خواه ايشان را ديده باشى و خواه نديده؛ امّا وصف ايشان شنيده باشى، بايد كه مكانت و منزلت و فضيلت ايشان بشناسى و فراموش نكنى؛ كما قال تعالى: «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ‏ (بقره، 237): [اخلاق نیکو را در میان خودتان فراموش مکنید] و اين طايفه كه رعايت حقوق ايشان بر تو لازم باشد چهار فرقه‏اند:
فرقه اوّل: گروهى‏اند كه حق تعالى ايشان را از ميان خلق برگزيده است و به تشريف نبوّت و رسالت مخصوص گردانيده، و اين‏ها راهنمايندگان خلق‏اند و امانت خداى به خلق مى‏رسانند صلوات ‏الله‏ عليهم اجمعين.
فرقه دوّم: علما و صحابه و تابعين‏اند و مجتهدان و مشايخ كه سالكان مسالك يقين‏اند، كه ايشان اگرچه به مراتب انبيا عليهم السّلام نرسيده‏اند امّا مرتبه و منزلت ايشان عند اللّه تعالى دانسته‏اند و آنچه انبيا بديشان رسانيده‏اند تصديق آن كرده و متابعت ايشان بر خود واجب دانسته و علوم و حكمت و معارف كه از روى علم و كشف و فهم دانسته‏اند به خلق رسانيدند -شكّر اللّه مساعيهم و رضى اللّه عنهم و ارضاهم‏.
فرقه سوّم: ناقلان اخبار و راويان آثار طبقه دوّم‏اند كه علوم و سير سلف اوّل به اهل اديان و ملل رسانيده‏اند، و بعضى به ارشاد ايشان راه راست يافته‏اند و بعضى منحرف شده‏اند.
فرقه چهارم: جمهور خلايقند كه به دنيا مشغول و مغروراند. (تذكره، 75)
مشاهده می‌کنید که شیخ کججانی در سفارش‌‌های خود از حقوق الهی و حقوق الناس، سخنی از امامت و حقوق اهل بیت معصومین ع به زبان نمی‌آورد! و به روال اهل سنت، به رعایت حقوق صحابه و تابعین (که همانا خلفای سه‌گانه، ابوهریره، کعب الاحبار، ابوسفیان، معاویه و ... را در برمی‌گیرد) دعوت می‌نماید! و خود را به عنوان علما و مشایخ در این جرگه بشمار می‌آورد!.  
2- شیخ در مواعظ خود، تنها پیامبران مرسل و اولیای حکیم (یعنی خود و امثال خود) را صاحبان علم حقیقی یقینی از جانب خدای متعال معرفی می‌کند! و می‌گوید:
«حقّ سبحانه و تعالى هيچ‏كس را از نوع انسان بر علم حقيقى يقينى مطّلع نگرداند؛ مگر پيغامبر مرسل را يا ولىّ حكيم را كه او را به فتوّت نبوى و بصيرت مصطفوى مخصوص گردانيده باشد». (همان، 83)
باید توجه داشت که «ولی» و «ولایت» در فرهنگ صوفیان، به معنای ولایت محبت و نصرت است؛ نه به معنی حاکمیت سیاسی و رهبری جامعه اسلامی. «ولایت» در مکتب آنان، عبارت است از: «فنای بنده در حق و بقای او به حق» (كشف الحقائق، 80؛ تفسير روح البيان، ‏1، 394) که درجه و مقامی بالاتر از نبوت است؛ زیرا نهایت درجه ولایت را نخستین درجه نبوت تشکیل می‌دهد (همان‌ها). کسانی که به این درجه می‌رسند «اولیاء» نام دارند که برگزیدگان از جانب خدایند! و بنا به فرموده رسول خدا ص: زمین هیچگاه از وجود آنان خالی نباشد! پس اولیاء که برگزیدگان حقند و حجت خدا در روی زمین، ائمه معصومان ع را شامل ‌نمی‌گردد‌؛ بلکه 356 نفرند که در طبقات ششگانه صوفیانه قرار می‌گیرند (نک: كشف الحقائق، 80). اولياء گناه نكنند؛ اما امكان دارد كه بكنند؛ از جهت آنكه جايزالخطااند و انبياء گناه نكردند و امكان ندارد كه بكنند؛ از جهت آنكه معصوم بودند. (همان، 81)    
 شیخ کججانی با داشتن مذهب اهل تسنن و چنین دیدگاه صوفیانه است که می‌گوید: اى مولانا! آثار و اخبار سلف صالح، نيكو راهنمایى است و هدايت و نور، نصيب انبياست -صلوات‏الله‏عليهم اجمعين- و بعد از آن، ورثه انبيا، كه علما و اوليااند. (تذكره، ‏1، 85)
در مکتب صوفیان، «ولایت» منحصر به خاندان پیامبر اکرم ص نمی‌باشد و از هر نسلی امکان برخاستن اولیا وجود دارد! و چون کسی به مقام ولایت رسید باید او را اطاعت کرد؛ چنانچه مولوی گوید:
پس امامِ حیِ قائم آن ولی است       خواه از نسل عُمَر خواه از علی است
                                                                 (مثنوی معنوی، 2، 43)

کشف و کرامات منسوب به شیخ کججانی
صاحب روضات الجنات که از شیفتگان مقام درویشی شیخ کججانی است، با بیان کشف و کراماتی که نمونه آن را در انبیای عظام هم سراغ نداریم، در حق او شنیده و می‌نویسد؛ برای مثال:
1- می‌گویند: جدّ شیخ کججانی در‌می‌یابد که او علی‌رغم کار و فعالیت در امر کشاورزی، چهل شبانه روز است که طعام نمی‌خورد و هیچ آبی نمی‌نوشد؛ می‌پرسد: تو را چه حال است که أکل و شرب نمی‌نمایی؟ خواجه به گریه آمده و می‌گوید: «مرا حالتی هست که هیچ‌کس را بر آن اطلاعی نیست؛ «یُطعِمُنی و یَسقینِ» (الشعراء، آیه 77)؛ التماس دارم که سرّ مرا فاش نکنی». (نک: روضات، 11)    
این آیه، سخن حضرت ابراهیم ع است که به بت‌پرستان درباره صفات خداوند می‌گوید و منظورش این است که او روزی‌رسان من است؛ اما این شیخ از آن آیه، نخوردن و نیاشامیدن حضرت ابراهیم ع را برداشت می‌کند و چهل  روز بدون احتیاج به آب و غذا روزگار می‌گذراند!
صوفیان این حالت را «تجلی صمدیّت» می‌گویند و آن مقامی است که در آنجا احتیاج از أکل برمی‌خیزد؛ چنانچه اگر صاحب آن مقام خواهد، هرگز چیزی نخورد!!! (نک: همان). جل الخالق! مقامی که آن را در پیامبران و معصومان ع هم سراغ نداریم!  
 2- می‌گویند: خواجه یوسف حیران دهخوارقانی، در راه خود به تبریز، برای دیدن شیخ کججانی به آنجا ‌می‌آید؛ شیخ را در دره کججان در حال بوته‌کنی پیدا می‌کند؛ امّا می‌بیند که بوته‌ای را از جایی و بوته‌ای دیگر را از جای دورتری به طور پراکنده می‌چیند! علت را می‌پرسند: شیخ می‌گوید: مشاهده می‌کنم هر بوته‌ای که به ذکر مشغول نیست، آن را می‌چینم! (همان، 12)  
3- شیخ کججانی، مشایخ صوفیه را که به دیدارش می‌رسند و از او موعظه و توصیه می‌خواهند، آنان را یا به نقصان درک تعالیمش متهم کرده و به ترک سخن و خانه‌اش دستور می‌دهد و یا مقام درویشی آنان را تلویحاً انکار و آنان را تا رسیدن به این مقام، از تعلیم و تربیت دیگران باز می‌دارد. (نک: تذکره، 1، 42)
اعلام برائت پیشوایان معصوم ع از متصوّفه
بدیهی است که آموزه‌‌های اسلامی، آمیخته‌ای از صبغه‌های عرفانی است و پیشوایان اسلام، با عرفان به معنای «معرفت الهی، تهذیب نفس، مشی بر سبیل شرع و منصرف ساختن ذهن از غیر حق برای تابش نور حق بر قلب» مخالفتی نکرده‌اند؛ اما آنجا که با مظاهر تصوّف از قبیل بدعت، خودنمایى، چلّه‌نشینى، تعطیل کردن احکام دین، انزوا، تغییر مسجد به خانقاه، سماع و… همراه می‌شود، بشدّت مبارزه می‌کنند و پیروان خود را از همراهی و همنشینی با آنان باز‌می‌دارند. احادیثی در این باره چنین است:
1) از حضرت امام رضا –ع- نقل است که فرمود: مَنْ ذُكِرَ عِنْدَهُ‏ الصُّوفِيَّةُ وَ لَمْ يُنْكِرْهُمْ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَلَيْسَ مِنَّا وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ فَكَأَنَّمَا جَاهَدَ الْكُفَّارَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏. (حدیقة الشیعه، 562)
- هر کس که نزد او سخنی از صوفیّه به میان آید و با زبان و دل از آنان بیزاری نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید، گویا در حضور رسول خدا –ص- با کفار جهاد کرده است.
2) عن الإمام الحسن العسكري عليه السلام أنه قال: «سئل أبو عبد اللّه- يعني جعفر الصادق عليه السلام- عن حال‏ أبي‏ هاشم‏ الكوفي‏ فقال (عليه السلام): إنه كان فاسد العقيدة جدّا، و هو الذي ابتدع مذهبا يقال له: التصوف، و جعله مفرّا لعقيدته الخبيثة. (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة ‏3، 285؛ سفينة البحار، ‏5، 198؛ اعیان الشیعه، 3، 82)
- از حضرت امام حسن عسکری ع است که فرمود: از امام صادق ع از حال "ابوهاشم کوفی"- بنیانگذار تصوف در اسلام- سؤال کردند، فرمود: ابو هاشم کوفی جداً فاسد العقیده است. او همان کسی است که از روی بدعت، مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می‌شود و آن را فرارگاه عقیده خبیث خود ساخت.
3) عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَدْ ظَهَرَ فِي هَذَا الزَّمَانِ قَوْمٌ يُقَالُ لَهُمُ الصُّوفِيَّةُ فَمَا تَقُولُ فِيهِمْ قَالَ إِنَّهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَمَنْ مَالَ فِيهِمْ‏ فَهُوَ مِنْهُمْ ... . (همان، 12، 323؛ همان، 5، 198)
- از حضرت امام رضا ع نقل است که فرمود: فردی از حضرت امام جعفر صادق ع پرسید: در این زمانه گروهی سر برآورده‌اند که به آنان صوفی می‌گویند، نظر شما در این باره چیست؟ فرمود: همانا جماعت صوفیه دشمن ما اهل بیت‌اند و هر کسی که نسبت به این جماعت میل و گرایش داشته باشد از آنان است.
4) امام هادی (ع): الصوفیةُ کُلهم من مخالفینا و طریقتُهم مغایرة لطریقتنا. (الأنوار الساطعة فى شرح الزيارة الجامعة، 1، 275)
- صوفیان، مخالفان مایند و آیین آنان، مخالف مکتب ما است!
 4) رسول خدا ص فرموده‌اند: لا يقوم الساعة على أمّتي حتّى يقوم قوم من أمّتي اسمهم‏ الصوفيّة ليسوا منّي و انّهم يحلقون للذكر و يرفعون أصواتهم يظنّون انّهم على طريقتي بل هم أضلّ من الكفّار و هم أهل النار لهم شهيق الحمار. (سفینة البحار، 5، 200)
- بر امت من رستاخیز روی نیاورد تا این‌که ‌قومی به نام صوفی در امتم پدید آید؛ آنان از من نیستند؛ حلقه‌های ذکر تشکیل می‌دهند و فریادهایشان را بلند می‌کنند به گمان این‌که بر روش من باشند؛ در حالی‌که گمراه‌تر از کافران و اهل آتش‌اند؛ بانگ آنان بانگ خران است.
5) عن الإمام الهادي ع محذراً أصحابه من الصوفية الذين دخلوا مسجد النبي ص وأخذوا بالتهليل: «لا تلتفتوا إلى هؤلاء الخداعين فإنّهم خلفاء الشيطان ، ومخرّبوا قواعد الدين يتزهّدون لراحة الأجسام و يتهجّدون لصيد الأنعام يتجوّعون عمراً حتّى يديخوا للإيكاف حمراً لا يهللون إلاّ لغرور الناس و لا يقللون الغذاء إلاّ لملأ العساس واختلاس قلوب الدفناس، يكلّمون الناس باملائهم في الحبّ و يطرحونهم بإذلالهم في الجب أورادهم الرقص و التصدية و أذكارهم الترنم و التغنية فلا يتبعهم إلاّ السفهاء و لا يعتقدهم إلاّ الحمقى فمن ذهب إلى زيارة أحدهم حياً و ميتاً فكأنّما ذهب إلى زيارة الشيطان و عبادة الأوثان و من أعان أحداً منهم فكأنّما أعان يزيد و معاوية و أبا سفيان. فقال له رجل من أصحابه: و إن كان معترفاً بحقوقكم؟ قال فنظر إليه شبه المغضب، و قال: دع ذا عنك من اعترف بحقوقنا لم يذهب في عقوقنا. أما تدري أنّهم أخس الطوايف الصوفية، و الصوفية كلّهم مخالفونا و طريقتهم مغايرة لطريقتنا، و إن هم إلا نصارى أو مجوس هذه الأمة، أولئك الذين يجهدون في إطفاء نور الله بأفواهم «و الله متم نوره و لو كره الكافرون». (سفینة البحار، 5، 199)
- حضرت امام هادی ع آن‌گاه که گروهی از صوفیان وارد مسجد نبوی ص شدند و به رسم آیین تصوف، به گفتن لا اله الا الله شروع  کردند، به اصحاب خود چنین هشدار دادند: به اين فريبكاران توجه نكنيد؛ اینان جانشينان شيطان و تخریب‌کنندگان پایه‌های دين‌اند. برای راحت طلبي، به زهد و پارسايي روی آورده‌اند و براي شكار چهارپايان شب‌ها بيدار مي‌مانند؛ عمري گرسنگي مي‌کشند تا الاغ هايي (توده ناآگاه) را براي پالان نهادن رام نمايند، كلمه لا اله الا الله  را جز براي فريب مردم به زبان نمی‌آورند و از غذاي اندك استفاده مي‌كنند تا ظرف‌هاي بزرگ خود را پر از غذا كنند و دل‌هاي مردم پست و فرومايه را مجذوب خود سازند. با مردم مهربانانه سخن مي‌گويند و با گمراهي‌هاي خود آنان را به درون چاه مي‌افكنند. ورد آنان رقص و پاي‌كوبي و دست افشاني و ذكرشان نغمه و آواز است. تنها نابخردان از آن ها پيروي مي كنند و جز افراد نادان و احمق، كسي آنان را باور ندارد. آن كس كه در زندگي يا مرگشان به ديدار آنان رود، گويي به ديدار شيطان و پرستش بت رو آورده است و هر كس به فردي از آنان كمك رساند، گويي به ياري يزيد و معاوبه و اباسفيان برخاسته است. يكي از ياران امام گفت: هر چند آن مرد حقوق شما را بشناسد؟ راوي مي‌گويد: امام ع چونان فردي خشمگين بدو نگريست و فرمود: كسي كه حقوق ما را  بشناسد هيچ گاه نافرماني ما نمي‌كند. آيا نمي‌داني كه اينان فرومايه‌ترين فرقه‌هاي صوفي‌اند و همه صوفيان با ما مخالفند و شيوه آنان با راه و رسم ما متفاوت است؟ آنان نصارا و مجوسيان اين امت‌اند و كساني كه مي‌كوشند با دهانشان نور خدا را خاموش سازند ولي خداوند نور خويش را كامل مي‌گرداند هر چند ناخوشايند كافران باشد!
این روایات که متن کامل آنها را عیناً آوردیم، تکلیف پیروان واقعی تشیع را در برابر اهل بدعت و خرافات، بروشنی بیان می‌نماید و ضمن پرهیز دادن از همراهی و همنشینی با صوفیان، از تعظیم و تکریم مرده و زنده آنان به خاطر دین‌سازی و ابداع آیین‌ها و مناسک خودساخته به نام عرفان مذهبی! بشدت باز می‌دارد.
البته صوفیان، برای راه‌گشایی مسیر التقاطی و انحرافی خود، این روایات را ساختگی اعلام کرده‌اند که با توجه به ریشه‌دار نبودن این روایات و نبود آنها در منابع متقدم شیعه و سنی، محتمل به نظر می‌رسد؛ اما با فرض ساختگی بودن آنها، در موافقت محتوای آنها با قرآن و دیگر روایات اسلامی هیچ تردیدی وجود ندارد؛ زیرا دین‌سازی و مناسک‌سازی صوفیان، که در اعتقادات و اعمال صوفیانه آنان متبلور است، همان است که در زبان و اصطلاح دینی، «بدعت» نام دارد و حکم بدعت‌گذاران را قرآن و سنت دقیقاً بیان فرموده است. به مواردی در زیر اشاره می‌شود:
1. در روایتى از پیامبر خدا (ص) در مورد تفسیر «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً» (انعام، 159) وارد است که فرمود: هم‏ أصحاب‏ البدع‏ و أصحاب الاهواء ... ليس لهم توبة أنا منهم برئ وهم من برآء. (الدر المنثور، 3، 63)
- آنان بدعت گذاران و پیروان هوا و هوسند. توبه چنین افرادى پذیرفته نمى‌شود. من از آنان بیزارم؛ زیرا که از پیروان من نیستند.
2. امام صادق (ع) فرمودند: لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ‏ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ. (الكافي، 2، 375)
- با بدعت‏گذاران رفت و آمد نكنيد كه در نزد مردم، شما يكى از آنان محسوب مى‏شويد؛ چون انسان، هم‏كيشِ دوست و رفيق خود خواهد بود.
3. و فرمود: مَنْ أَتَى ذَا بِدْعَةٍ فَعَظَّمَهُ فَإِنَّمَا يَسْعَى فِي هَدْمِ الْإِسْلَامِ. الكافي. (همان، 1، 54)
- در حديث است: كسى كه نزد بدعتگزارى آيد و تعظيمش كند در خرابى اسلام كوشيده است.
4. همچنین از رسول خدا ص است که فرمود: كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ. (همان، 56) - هر بدعتى گمراهى و هر گمراهى در آتش است.
با توجه به آفات بدعت‌ها و سرایت و رسوب ماندگار آن‌ها در اعتقادات مردمی، رسول خدا ص عالمان زمانه را موظف می‌کنند که با روشن شدن فتیله بدعت‌، سکوت خود را شکسته و در برابر آن عالمانه مبارزه نمایند. (همان، 54)
گاه در مقابله با بدعت‌ها به قدری غفلت و مسامحت انجام می‌گیرد که اجتماعی با آن کاملا مأنوس می‌شوند؛ آن را به دیده اعجاز می‌نگرد؛ از آن ارتزاق می‌کنند؛ از آن حاجت می‌طلبند! از آن شفا می‌یابند! به وسیله آن به نان و نوا، رفاه و آبادانی می‌رسند؛ و ... که دیگر کار از کار می‌گذرد و اقدامی جز سکوت و تن دادن به تحمل و ادامه بدعت‌ها را از عالمان و مسؤلان امر سلب می‌کند! و چه بسا شاید عوض بدعت‌ها، با قلم‌ها و زبان‌های روشنگر، بنای ستیز و مخالفت گذاشته شود که چرا در راستای تضعیف اعتقادات پاک مردمی می‌چرخد!  
نتیجه
شیخ محمد کججانی، درویشی پشمینه‌پوش و خانقاه‌نشینی از اهل سنت در قرن هفتم هجری است که تصوف قرن دهم، در راستای گرامی‌داشت و رفعت مقام معنوی وی، صیغه سیادت را بر مدفن او دمیده‌است! درویشان و صوفیان منطقه، همواره به زیارت مرقدش شتافته‌اند و از حاجات خود با قبر وی گفته‌اند؛ تا اینکه درگذر زمان به مقبره پیر صاحب کشف و کرامات مشهور شده است!
اخیراً مردانی دینمدار و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت، بدون توجه به پیشینه اعتقادی و نسب‌شناسی شیخ کججانی، برای حرم‌سازی وی به عنوان امامزاده‌ای عارف مقام، همت گماشته و برایش گنبد و بارگاه مفصلی را تأسیس نموده‌اند؛ اما اینک با توجه به سابقه صوفیگری، غیر امامی و ناسیّدی وی، و تأکید اسلام به دوری از اصحاب صوفیه و ممنوعیت تعظیم آنان –که بدعت‌گذاران در آیین اسلامی هستند- تکلیف بر دوش سازمان اوقاف و امور خیریه سنگینی می‌کند؛ تا با آن چگونه رفتار خواهد کرد.

منابع:
- الأنوار الساطعة فى شرح الزيارة الجامعة، شيخ جواد كربلايى‏، محقق / مصحح: محسن اسدى، دار الحديث، قم‏، چاپ اول‏.
- تاریخ گزیده، مستوفی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد (680 – 750 ق)، محقق و محشی: نوایی، عبد الحسین، امیر کبیر، تهران، 1363 ش.
- تذكره خواجه محمد بن صديق كججانى، حسن بن حمزة الپلاسى الشيرازى/نجم الدين طارمى، نشر خانقاه احمدى، تهران، چاپ دوم، 1368 ش.
 - تذكره دولتشاهى به خطّ ميرزا محمّد ملك ‏الكتّاب، چاپ سنگى، بمبئى، 1305 هجرى قمرى.
- تفسير روح البيان، حقى بروسوى اسماعيل، دار الفكر، بيروت، چاپ اول.
- الدر المنثور فى التفسير بالماثور، سيوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بكر (911 ق)، كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى، قم، چاپ اول، 1404 ق.
- روضات الجنان و جنات الجنان، کربلایی تبریزی، حافظ حسین (997 / 988 ق)، مصحح و محقق: سلطان القرائی، جعفر، ستوده، تبریز، چاپ اول، 1383 ش.
- سفينة البحار، قمى، عباس‏ (1359 ق‏)، اسوه‏، قم‏، چاپ اول، 1414 ق‏.
- كشف الحقائق‏، عزيز الدين نسفى‏ (686 ه ق‏)، محقق / مصحح: احمد مهدوى دامغانى‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران‏، 1386 ش.
- مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بلخی (672 ق)، تعلیق‌نویس: استعلامی، محمد، کتابفروشی زوار، تهران، چاپ اول، 1363 ش.
- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، حسين بن محمد تقى‏ (1320 ق‏)، مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏، چاپ اول، 1408 ق‏.
- المعقبون من آل ابی طالب ع، رجائی موسوی، سید مهدی، مؤسسه عاشورا، قم، چاپ اول، 1385 ش.
- دانشمندان آذربایجان، تربیت، محمد علی (1318 ش)، نشر فخر آذر، تبریز، چاپ دوم، 1373 ش.
- صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، احمد بن علی القلقشندی (821 ق)، محقق: محمد حسین شمس الدین، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.
- مناظر الإنشاء، خواجه عماد الدین محمود گاوان (886 ق)، مصحح: معدن کن، معصومه، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ اول، 1381 ش.
پاورقی :

 - جالب است که صاحب روضات الجنان (حافظ حسین کربلایی) در شرح حال صوفیان تبریز و اطراف آن، مشایخ درویشی را که به سیادت مشهور بودهاند با لقب سید نامبرده است. چنانچه مینویسد: «سید ابو الوفاء» به معبادیه به حدود واسط مدفون است. (ج 2، ص 676) یا: «سیدی احمد کبیر» هم به حدود واسط مدفون است. (همان) یا: السید اسماعیل بن حسین بن محمود بن محمد بن احمد العلوی الجرجانی –صاحب ذخیره خوارزمشاهی. (ص 686)؛ یا: ... حضرت «میر مست» به طریق مرشد کامل صاحب تصرف .... (همان، 1، 466)؛ یا: «سلطان النقباء امیر سید مهدی حسینی نقیب» که در مدفونین سرخاب مذکور شدند. (همان، 467)؛ یا: «سلطان میر حیدر تونی» در درب اعلی تکیه ایست مشهور و معروف.(همان)؛ و ...
586


برچسب ها: تسنن ، ‌ شیخ محمد ، کججانی ، ‌ تصوف ، امامزادگی
  • اخبار مهم
  • پر بیننده ها
  • فیلم / ویژگی های مردمی شهید آل‌هاشم به روایت فرزندش
  • جمله کلیدی عارف در وصف سرمست که از دید رسانه ها مغفول ماند!
  • ویدئو / ابراهیم تاتلیسس قهرمانی تراکتور را تبریک گفت
  • مکان و زمان دور بعدی مذاکرات ایران و امریکا مشخص شد
  • اعتراض باشگاه تراکتور به عملکرد غیرحرفه ی صدا و سیما
  • کاهش تراز سطح آب دریاچه ارومیه
  • تصادف مرگبار در تبریز
  • قدردانی استاندار آذربایجان شرقی از هواداران تراکتور
  • تصاویر / جشن قهرمانی تراکتور از ورزشگاه یادگار امام تا خیابان های تبریز
  • ویدئو / بی نظمی در جشن قهرمانی تراکتور
  • جمله کلیدی عارف در وصف سرمست که از دید رسانه ها مغفول ماند!
  • فیلم / ویژگی های مردمی شهید آل‌هاشم به روایت فرزندش
تازه های خبر ...ادامه
  • فیلم / ویژگی های مردمی شهید آل‌هاشم به روایت فرزندش
  • جمله کلیدی عارف در وصف سرمست که از دید رسانه ها مغفول ماند!
  • ویدئو / ابراهیم تاتلیسس قهرمانی تراکتور را تبریک گفت
  • مکان و زمان دور بعدی مذاکرات ایران و امریکا مشخص شد
  • اعتراض باشگاه تراکتور به عملکرد غیرحرفه ی صدا و سیما
  • کاهش تراز سطح آب دریاچه ارومیه
  • تصادف مرگبار در تبریز
  • قدردانی استاندار آذربایجان شرقی از هواداران تراکتور
  • تصاویر / جشن قهرمانی تراکتور از ورزشگاه یادگار امام تا خیابان های تبریز
  • ویدئو / بی نظمی در جشن قهرمانی تراکتور
گزارش تصویری ...ادامه
تصاویر / جشن قهرمانی تراکتور از ورزشگاه یادگار امام تا خیابان های تبریز
صفحه نخست سیاست اقتصاد فرهنگ جامعه بین الملل ورزش دانش وعده ها درباره ما تماس با ما
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به "وقت نیوز" بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است
اجرا و پیاده سازی: [ نت پرو هاست ]         [ اضافه کردن به لیست علاقمندی ها ]       پست اکترونیک: [ info@vaghtnews.com ]