وقت نیوز - نیمه شب سه شنبه چهارم مهرماه ١۴٠۲ صدایی وحشتناک و به روایت رسانه ها متعاقب آن لرزش زمین، اهالی خرم آباد را به خیابان کشاند. تا میانه روز که روایت های مختلف از زبان مسئولین و ارگانها انتشار یافت ، هیچ خبر و اطلاعی از منابع رسمی از منشاء صدا و لرزش زمین نبود ، این یعنی بهترین زمینه سازی برای ساخت و ترویج شایعه!
در مدیریت بحران و در توضیح نقش روابط عمومی و رسانه در آن می گوییم؛ راست بگو! سریع بگو! تمام ماجرا را بگو!. متاسفانه در کشور این مهم درک نشده است که بحران اطلاعرسانی و اعتماد عمومی را به دنبال دارد. در حادثه خرم آباد بیش از ١٢ ساعت طول کشید که یک مقام رسمی در مورد ماجرا توضیح دهد. توضیحی که البته با اطلاعاتی که به نقل از مقام های استانی و از طریق صدا و سیما یا خبرگزاریهای رسمی منتشر شد، کاملا متفاوت بود. رسانه های بیگانه مطابق معمول از همین فرصت و خلأ اطلاع رسانی استفاده کردند و به میدان داری پرداختند که بیش از پیش اذهان عمومی را مشوش ساخت. این اولین بار نیست که اتفاقی مهم توجه افکار عمومی را جلب میکند اما منابع رسمی به سوالات ایجاد شده، پاسخی نمیدهند یا اگر پاسخی میدهند هم به زعم مردم قانعکننده نیست. فهرست بلندی از این وقایع را می شود، در تأیید این ادعا ارائه کرد و شوربختانه اینکه مسئولان با اظهارات ضد و نقیض و تعدد روایتها، زمینه را بیشتر برای بهره برداری رسانههای خارجی فراهم کرده اند.ضعف ما در اطلاع رسانی و متعاقب آن انبوه شایعات و هزینه های کلان آن برای نظام و کشور، یک مساله همیشگی است و متأسفانه دلایلی چند نیز در جامعه ما، دو مقوله شایعه سازی و شایعه پذیری را پُر رونق کرده است که از آن جمله نبود سخنگو در ارگانها و سازمانهای مسئول، و دوم ضعف رسانه ای به رغم وجود انبوهی از آنهاست. در مقام یک رسانه ای مدعی ام؛ رسانه های ما بضاعت حرفه ای ندارند، قادر به کار عملیاتی نیستند ،بدانیم؛ با نگاه حزبی و جناحی نمی شود در یک عرصه تخصصی میدان داری کرد. همانطور که اشاره شد؛ بنا به دلایلی چند که همه ی آنها قابل توجه و تحقیق و درنگ است، در ایران شایعه سریع ساخته می شود، زود شاخ و برگ می گیرد و زودباوری عمومی وجود دارد. از فضای مجازی انتظار زیادی به رغم قابلیت ها و ظرفیت های متنوع آن در امر اطلاع رسانی تا زمانی که نهادهای رسمی و مسئول به تولید و عرضه محتواهای مناسب و اقناعی برروی آن نپردازند ، نیست ، ولی آنچه باب انتقاد شدید را می گشاید ، شیوه تعامل و کارکرد رسانه های موسوم به جریان اصلی بویژه صدا و سیما و خبرگزاری های تابلو دار در پس وقایعی است که افکار عمومی را حساس کرده و یا می کند.این یک اصل اساسی و کلیدی در ارتباطات رسانه ای است : هر کس خبر اول را داد ، همان هم نتیجه را خواهد گرفت. هر رسانه حرفه ای بخصوص اگر تابلوی ملّی، و تعهدی دارد ، می باید با پیش بینی ها ، جداول خبری مختلف و انعطاف پذیری را در تطبیق با اهداف خود که نمی تواند حزبی و جناحی باشد ، داشته باشد که در وقت حادثه ، رسانه را دچار سردرگمی نکند. نبود و یا بی توجهی به این مهم زمانی مثل الان آشکار می شود . رسانه با گارد بسته ناشی از نگاههای بسته جناحی ، سراغ منابعی می رود که نه مسئول هستند و نه متخصص ! و شعاع و قدرت تحلیل تحلیلگران همیشگی و تکراری هم ، بیشتر از نوک بینی یشان نیست.آنچه در نظام ارتباط اجتماعی و رسانه ای ما در همه ی چهار دهه گذشته تعریف نشده است، جایگاهی به نام " سخنگو " است که به موقع در مساله ورود و یک نظر واحد را با رعایت تمام ملاحظات پیش گفته بیان کند و پذیرفته شود .سخنگو و وجود و حضور آن در همه ی نهادها و سازمانها ، امروزه در سطح جهانی به یک امر پذیرفته تبدیل شده است و فقط او است که نظر رسمی را بیان می کند و هیچ مقامی هم به خود اجازه ورود به این عرصه و اظهار نظر را نمی دهد که در غیر این صورت با آن برخورد قانونی می شود. در ایران شاید ادعا شود که صدا و سیما و دیگر رسانه های جریان اصلی منبع خبری مردم هستند ولی واقعیت این است که آنها "مرجع " نیستند و مرجعیت خبری سالهاست به نفع رسانه های بیرون از این تعریف، از جمله در برون مرز تغییر کرده است و دلیل اصلی آنهم جناحی عمل کردن این رسانه ها بوده است. رسانه ای که شعاع دیدش فاصله دو گروه یا جناح سیاسی خودی است ، در بازی رسانه ای جهانی مبتنی بر حرفه ای گری منعطف نمی تواند نقشی بازی کند چه رسد به اینکه بازوی بزن نظام باشد.